سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به حکمت شناخته شود . چشمها او را به دیده وقار و شکوه بنگرند . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

7 باورغلط مردها درباره ی زنها
به گفته ی روان شناسان، اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود. این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت صحیح و عدم درک روحیه ی لطیف زن هاست و آن ها را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم:
هفت باور نادرست مردها درباره ی زن ها
1- زن ها سیری نا پذیرند
2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است
3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
4- زن ها حسود هستند
5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند
6- زن هایی که قوی و توانا هستند، نیازی به مراقبت ندارند
7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند

باور غلط: زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته اند. این طبیعت زن است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز است.
زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت.

باور غلط: حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است. زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.
زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند.

باور غلط: زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.
واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.

باور غلط: زن ها حسود هستند


واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.

باور غلط: زن ها زیادی احساساتی هستند


یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.
بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.
مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.
بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.

باور غلط: زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند


اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.
واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود.

باور غلط: زن ها آزادی مرد را مختل می کنند


مردها اغلب به اشتباه، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند.
هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان خواهد داد.
آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.
زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند. تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

چرا زنان افسرده می شوند؟
در تمامی جوامع دنیا، زنان بیش از مردان دچار افسردگی می شوند. این اختلاف می تواند ناشی از عوامل گوناگون زیستی، روان شناختی، محیطی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها باشد. به لحاظ زیستی این اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهای رژیمی، آرام بخش ها، قرص های ضد بارداری، مصرف دخانیات و الکل باشد که میزان ترشح انتقال دهنده های عصبی را مختل می کند. از طرف دیگر، زنان ممکن است به دلیل تداخل عمل هورمون های جنسی بدن شان مستعد ابتلا به افسردگی باشند. به لحاظ روان شناختی نیز این احتمال وجود دارد که زنان تمایل بیشتری دارند که مشکلات خود را بپذیرند و درصدد درمان آنها برآیند. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز زنان بیشتر از مردان می کوشند تا ارتباط خود را با دیگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگی که به استقلال و خودکفایی بها می دهد، تمایل به دلبستگی نوعی ضعف تلقی می شود و همین امر، یعنی ناهماهنگی بین رفتارهای زنان و ارزش های فرهنگی منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندی در زنان می شود. در برخی موارد نیز این طور به نظر می رسد که زنان بیش از مردان علایم و شکایات خود را از افسردگی بیان می کنند و یا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگی خود بیشتر مقاومت می کنند و راه حل های دیگری غیر از مراجعه به پزشک برای درمان خود برمی گزینند. به لحاظ محیطی نیز، زنان بیش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هایی قرار می گیرند که تاثیر خود را بر سیستم عصبی آنان و هورمون های بدن شان می گذارد. تجربه های روزمره نیز می توانند همچون شوک ها و فشارهای عصبی مولد استرس باشند و موجب ابتلای افسردگی بیشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.
افسردگی بر جسم و ذهن فرد تاثیر می گذارد. فرد افسرده احساس درماندگی، ناامیدی و یأس فراوان می کند. او علاقه اش را به تمامی فعالیت هایی که موجب شادمانی اش می شود به تدریج از دست می دهد؛ میل به خوردن در او کاهش می یابد، دچار بی خوابی می شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادی روزانه از دست می دهد و در بدترین حالت به مرگ و نیستی فکر می کند. افسردگی دارای طیف وسیعی از خلق پایین تا افسردگی مزمن است. افسردگی مزمن دارای علایمی از کمبود انرژی و توان جسمانی، بدبینی، حس عدم ارضا و احساس ناامیدی شدید است. فردی که از افسردگی شدید در رنج است، ممکن است در طول یک سال دو بار تجربه افسردگی کوتاه مدت داشته باشد. پژوهشگران دریافته اند، زنانی که دچار افسردگی مزمن می شوند، بیشتر در معرض خطر پوکی استخوان قرار می گیرند، زیرا مجبور به مصرف داروهایی هستند که بر بافت استخوانی آنها تاثیری منفی می گذارد. علاوه بر آن، افسردگی می تواند عاملی برای ابتلا به بیماری مزمنی مثل دیابت، ناراحتی های قلبی- عروقی و… شود.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علایم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است، اما معمولاً بین 6 - 3 هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود. تقریباً 15 درصد از زنانی که زایمان دارند، علایمی از افسردگی بعد از زایمان از خود نشان می دهند. چنانچه این اختلال در مادر ماندگار بماند، می تواند تاثیری بسیار منفی بر روابط با کودک و توانایی نگهداری از او گذارد. علایم باید هر چه زودتر برای بررسی دقیق تر با پزشک معالج، درمیان گذاشته شود.
سندرم پیش از قاعدگی؛ افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای 10- 7 پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود. این سندرم در 7 - 5 درصد زنان مشاهده می شود و دارای علایم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند. حدود 3 - 1 درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگی های کوتاه مدت و گذرا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
اختلال افسردگی دو قطبی نیز یکی دیگر از انواع اختلالات افسردگی است که علایمی از شیدایی - افسردگی حاد در طول دوره ای مشخص دارد. زمانی که فردی در چرخه افسردگی به سر می برد، تمامی علایم خلق پایین (مثل کمبود اشتها، بی خوابی، احساس درماندگی و عدم لذت) را دارد و زمانی که در چرخه شیدایی به سر می برد، تمامی علایم شیدایی را (مثل پرحرفی، هجوم افکار، افزایش توان جسمی، فعالیت زیاد و پرانرژی بودن) از خود نشان می دهد. زنانی که دچار اختلال دو قطبی می شوند، معمولاً چرخه افسردگی طولانی تری دارند.
افسردگی های دوران یائسگی؛ در اغلب زنان، یائسگی می تواند همراه با علایمی از تغییر خلق و خو، حساسیت های بیش از حد، تزلزل روحیه و خستگی باشد. این نوع از افسردگی می تواند ناشی از تغییرات غدد داخلی در میانسالی و یا باورهای منفی و درونی شده زنان درباره عدم باروری آنان باشد. در مطالعات گوناگونی مشخص شده است که افسردگی ناشی از یائسگی در قشر تحصیلکرده زنان و آنهایی که ازدواج نکرده بودند، کمتر مشاهده می شود.

علایم تشخیص افسردگی در زنان


تاکنون پژوهشگران نتوانسته اند علت اصلی بروز افسردگی را در افراد شناسایی کنند. نارسایی های هورمونی (عدم تعادل هورمون های مترشحه از قسمت های مختلف مغز مثل سوتونین، دوپامین، نوراپی نفرین)، عوامل ژنتیکی و سابقه خانوادگی، عوامل محیطی (زنانی که مواد مخدر مصرف می کنند، زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، زنانی که همسران شان فوت می کنند و یا از همسران خود جدا می شوند) و عوامل فرهنگی گوناگونی می توانند علت افسردگی های زنانه باشند. از آن جایی که افسردگی تا حدی رایج است، هر فردی ممکن است علایم اولیه افسردگی را بشناسد و یا خود شخصاً آن را تجربه کرده باشد. متاسفانه فقط حدود 50 درصد از علایم اولیه افسردگی قابل شناسایی و درمان هستند و زنان در این بین شاید نتوانند این علایم را در خود به وضوح تشخیص دهند. علایم عمده افسردگی شامل؛

جنبه های عاطفی (خلق غمگین و احساس بی ارزش بودن)


جنبه های شناختی کاهش احترام به خویشتن و منفی نگری نسبت به خود و آینده خود
جنبه های انگیزشی (عدم تحرک و بی انگیزگی برای انجام دادن کارها و فعالیت های روزمره(
جنبه های رفتاری اختلالات مربوط به خوردن مثل پرخوری، بی اشتهایی و اختلالات خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی عدم علاقه به روابط جنسی، احساس خستگی و عدم تمرکز است.
زمانی که پزشک عمومی در مرحله اول نسبت به اختلال افسردگی شخصی دچار شک شود، ابتدا از او می خواهد با یک روانپزشک یا روانشناس بالینی مشاوره ای داشته باشد. از جمله پرسش های اولیه ای که ممکن است یک متخصص بهداشت روانی از بیمار بپرسد، عبارت است از؛
- آیا مدت زیادی است که احساس غم و اندوه می کنی؟
- آیا مرتب گریه می کنی؟
- آیا اخیراً تجربه های دردناک عاطفی داشته ای؟
- آیا دچار عدم تمرکز حواس شده ای؟
- آینده را چطور می بینی؟
- آیا دچار اشکال در تصمیم گیری شده ای؟
- آیا علاقه ات را به آنچه که در گذشته برایت مهم بوده است، از دست داده ای؟
- آیا دچار خستگی و بی حالی می شوی؟
- آیا احساس شکست و گناه می کنی؟
- آیا به مرگ و نیستی فکر می کنی؟
زمانی که این گونه علایم حدود شش ماه در فرد به صورت پایدار مشاهده شود، او را مستعد ابتلا به افسردگی می دانند و اگر حداقل 5 نشانه از علایم زیر را در مدت حداقل دو هفته داشته باشد، می توان او را افسرده بالینی تشخیص داد. این علایم عبارتند از؛
1 ـ داشتن خلق افسرده در طول روز و یا بیشتر اوقات روز
2 ـ عدم توانایی از لذت بردن اوقات شادی بخش زندگی
3 ـ افزایش و یا کاهش قابل توجه اشتها، وزن و یا هر دو
4 ـ اختلال در خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی در طول روز و یا پرخوابی
5 ـ داشتن علایم جسمانی مثل سردرد، سرگیجه و دل درد که هیچ علامت بهبودی نیز در قبال خوردن داروهای مسکن نشان نمی دهد.
6 ـ نداشتن میل جنسی
7 ـ احساس بی علاقگی، بی حوصلگی و کسالت شدید
8 ـ فقدان انرژی (خستگی ممتد در طول روز(
9 ـ احساس گناه و بی ارزش بودن در تمام شرایط
10 ـ گریه کردن های طولانی مدت
11 ـ عدم توانایی در تمرکز حواس (تقریباً در تمام طول روز(
12 ـ داشتن افکار منفی درباره مرگ و نیستی
بدیهی است زمانی که فردی سوگوار است، تمامی علایم و یا بخشی از علایم بالا را داشته باشد، اما برای تشخیص افسردگی، فرد باید این علایم را 6 - 3 ماه به طور پیوسته و بدون کاهش و بهبودی داشته باشد. به بیانی دیگر، فرد سوگواری که این علایم را بیشتر از 6 ماه در خود داشته باشد، باید برای درمان های لازم به پزشک و متخصص بهداشت روانی مراجعه کند.

روش های درمان افسردگی


افسردگی مزمن می تواند بر اعمال حیاتی بدن و سیستم ایمنی آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکیبات هورمونی بدن و… تاثیری منفی گذارد. تقریباً 15 درصد از افراد مبتلا به افسردگی درصدد درمان خود بر نمی آیند. آنها بر این باورند که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آنها کمک کند. اغلب زنانی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمی دانند؛ زیرا برخی از علایم افسردگی با دیگر بیماری ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقی می ماند. در حالی که زمانی که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس ناامیدی و غم بر زندگی روزمره اش سایه افکند، تا حدی که تمام جنبه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید درصدد یافتن راهی برای درمان و بهبودی خود باشد.
اولین اقدامی که پزشک متخصص در این زمینه انجام می دهد، تشخیص بین افسردگی مزمن (شدید) و خلق افسرده (خفیف) است. اگر افسردگی فرد در حد پایینی باشد، احتمال دارد با تجویز داروهای ضدافسردگی، روان درمانی و مشاوره های روانشناسی افسردگی او بهبود یابد، و اگر افسردگی او شدید تشخیص داده شود، ممکن است پزشک متخصص یک دوره درمان های روانپزشکی و روانشناسی را توام با بستری شدن فرد در بیمارستان تجویز کند. پژوهش ها نشان می دهند که بیمارانی که در مراحل ابتدای ابتلا به مراکز روان درمانی مراجعه کرده اند تا 70 درصد بهبودی کامل داشته اند. متاسفانه گروهی از بیماران به پزشک متخصص مراجعه نمی کنند و همین امر موجب می شود تا افسردگی آنها درست تشخیص داده نشود. علاوه بر آن، آنان داروهایی دریافت می کنند که گاه عوارض جانبی آنها موجب بروز اختلال های دیگری در بدن شان می شود. بسیار مهم است، زمانی که بیمار برای درمان مشکلش به پزشک مراجعه می کند علایم بیماری خود را درست برای او بازگو کند تا پزشک نیز بتواند تشخیصی درست بدهد.
اغلب بیمارانی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، به دارو درمانی و روان درمانی پاسخ مثبت می دهند و طی 4-3 ماه درمان تا 80-70 درصد بهبودی پیدا می کنند. روان درمانی به تنهایی برای افسردگی های خفیف می تواند موثر باشد. دو روش روان درمانی (درمان های شناختی - رفتاری و درمان های فردی) به همراه داروهای ضدافسردگی می توانند اثرات درمانی بالایی بر بیماران افسرده بالینی گذارند.

پیشگیری از افسردگی


از جمله روش های موثر مقابله با بروز افسردگی و حفظ بهداشت روانی افراد، شیوه های خودیاری هستند که عبارتند از؛
1 ـ انجام ورزش های ایروبیک (هوازی) مثل قدم زدن، آهسته دویدن، کوهنوردی و… است که می تواند خلق و خوی فرد را تا حد چشمگیری افزایش دهد. انجام این ورزش ها به ویژه به زنانی که از افسردگی خفیف و ملایمی در رنج هستند، توصیه می شود.
ورزش های دیگری مثل برداشتن وزنه های یک کیلوگرمی موجب تنفس بهتر، افزایش اشتها، خواب، کاهش خلق گرفته و احیای احساسات و هیجانات شادی بخش در فرد می شود. لازم به توضیح است که قبل از آغاز هر گونه ورزش جدیدی بهتر است با پزشک معالج تان مشورتی انجام دهید.
2 ـ مشورت کردن؛ مشکلات عادی و روزمره خود را با کمک یک دوست، همسر و یا مشاور بررسی کنید. سعی کنید منابع استرس آور خود را بشناسید و درصدد رفع آنها برآیید. چنانچه احساسات و هیجان های درونی خود را مورد موشکافی قرار دادید و توانستید عامل اصلی نگرانی ها و ناراحتی های خود را شناسایی کنید، از شیوه های مختلفی که برای کاهش خلق و خوی افسرده پیشنهاد می شود، استفاده کنید.
3 ـ صحبت کردن با خود؛ در برخی موارد
گفت وگوهای درونی فرد با خودش می تواند به او در شناخت مشکل اصلی کمک کند (تنها باید توجه داشته باشید که لحنی انتقادآمیز، غیرواقع بینانه و منفی نسبت به خود و رفتارهایتان نداشته باشید). سعی کنید بر نقاط قوت خود، توانایی ها و اهدافی که قصد دارید به آنها برسید تمرکز داشته باشید.
4 ـ نوشتن و به تحریر درآوردن؛ درباره مشکلات و آنچه که موجب ناراحتی تان می شود، بنویسید. در خیلی از موارد نوشتن احساسات دردناک و آزرده کننده موجب آرامش روحی افراد می شود. برای شروع می توانید ابتدا وقایعی را که در طول روز و یا هفته شما را افسرده و غمگین می کند، بنویسید. اگر تجربه احساسی منفی و یا مثبتی داشته اید، سعی کنید جزئیات مختلف آن را و تاثیری که بر شما گذاشته است بررسی کنید و سپس با تجزیه و تحلیل نوشته های خود و مفاهیمی که به کار برده اید، علت اصلی ناراحتی و یا شادی خود را تشخیص کنید.
5 ـ خودیاری و کمک گرفتن از گروه های حمایتی؛ درباره مشکل خود با دیگر افرادی که مشابه شما هستند صحبت کنید. در این گونه گروه های حمایتی سعی می شود با صحبت کردن با افراد و بررسی دقیق مشکل شان، شرایطی را که موجب ناراحتی و افسردگی آنان می شود شناسایی و موجب کاهش تاثیرات آن بر فرد را فراهم آورد.
6 ـ مراجعه به مشاور؛ اگر فردی از بودن شرایط و موقعیت خاصی دچار علائم آشکار افسردگی می شود، می تواند قبل از آنکه اوضاع وخیم تر شود، درباره مشکلش با یک مشاور و یا روانشناس صحبت کند.

چه کارهایی باید کرد؟


به مواردی که ممکن است ناشی از احساس غم، ناراحتی و حتی خشم باشد که بتواند موجب افسردگی در شما شود، خوب فکر کنید. برخی از این موارد عبارتند از؛ بی خوابی، بی اشتهایی، بدغذایی، استرس، غم و اندوه، سوگواری، مصرف سیگار، الکل و برخی داروها. سعی کنید تغییراتی در برنامه روزانه خود بدهید و عواملی که موجب سلامت و بهداشت روانی تان می شود (مثل تغذیه سالم، خواب کافی، ورزش و فعالیت بدنی) را جایگزین عوامل استرس آور و ملال انگیز (مثل انزواطلبی، مسئولیت پذیری بیش از اندازه و بی تحرکی) کنید. اجازه دهید اعضای خانواده و دوستان و آشنایان به شما کمک کنند


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

انواع افسردگی در زنان
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت...
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند. امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردانوجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماریمبتلامی شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکیو شیوهیزندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
1) هر فردی به دلیل خاص خود ، ‌به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2) علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، ‌احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،‌ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .

انواع افسردگی و علائم آن


افسردگی دو نوع است ،‌ یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از:
1) اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی.
2) کاهش سطح هیجانات.
3) تحریک پذیری ، گریهیزیاد ، بی قراری.
4) احساس گناه ، ناامیدی ، ‌منفی گرایی.
5) پُرخوابی ، کم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.
6) اشتهای زیاد ،‌ کاهش وزن ، پُرخوری ، کاهش اشتها.
7) کاهشتوان و انرژی فرد ، کم شدن احساسات.
8) تفکردر باره ی مرگ و حتی خودکشی.
9) دشواری در به یاد آوردن ، تمرکز پیدا کردن و تصمیم گرفتن.
10) علائم فیزیکی ماندگار که به درمان پاسخ نمی دهند ،‌مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.

بررسی علت های افسردگی


عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه‌ ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .
ج) عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .

آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:


تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ،‌ هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگیدر آنها مشاهده نمی شود.

بلوغ و افسردگی


پیش از بلوغ ، دختران و پسرانکمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره‌ بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند.

دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی


پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتربستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ،‌ مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا بهاینبیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.

دوره های تولید مثل


دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، ‌دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ،‌ دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .

نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی


نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره ی‌کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، ‌سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .

سالخوردگی و افسردگی


در دوره ی‌سالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .

علائم افسردگی


1) شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2) احساس خستگی دائم
3) سوء هاضمه و یبوست
4) اختلالات قاعدگی و جنسی
5) عدم احساس شادی و نشاط
6) لذت نبردن از زندگی
7) زودرنجی
8) از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9) کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10) از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11) احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12) اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13) اقدام به خودکشی

علل پیدایش افسردگی


? عوامل زیستی
? روانی اجتماعی
? زمینه ژنتیکی
? از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی
? کم کاریغدهتیروئید
? طلاق
? مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیکان

درمان افسردگی


با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .
اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستینگام،‌آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .

روشهای درمانی


درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند:
1) درمان های غیر داروییمانند: روان درمانی و رفتار درمانی
2) درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، ‌انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ،‌ اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .
لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

عقل زنان
نویسنده:آیت الله جوادی آملی
1 ـ آیا طبق حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول النساء فی جمالهنّ و جمال الرّجال فی عقولهم« عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه می‏شود، تا وسیله‏ای برای سرزنش زن و برتری مرد باشد؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به این نکته توجّه کنید که: زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر، چنان که خدای سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْایمانَ و زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ) خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل‏های شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّی و ایمان نیز امری است معنوی، این امر معنوی یعنی ایمان، مایه جمال و زیبائی آن امر مجرد یعنی جان انسانی شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان) که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تأثیری ندارد یعنی حقیقت انسان و ایمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذکر، بلکه امری مجرد است که در زن و مرد یکسان می‏باشد؛ بنابراین از حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول...« می‏توان معنای دستوری فهمید نه معنای وصفی، یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معنای آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا می‏تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و می‏تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.
‏زن تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه، عقل طریف خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم، پیروزمندانه برگشته است اندیشه وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تَمَثُّل عینی طرایف عقلی است برای مردان هنرمند میسّر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّی شده است و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی است برای مرد. بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنهاست تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشه‏های درست ظهور می‏نماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است.
مطلب دیگری که باید به آن توجّه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظری و عقل عملی. انسان با عقل نظری می‏فهمد و با عقل عملی کار انجام می‏دهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون عقل نظری است؛ امّا نیّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولی، تبرّی، تقوی و عدل و مانند آن جزو عقل عملی است و همین عقل عملی هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظری معیار اعلمیت انسان و عقل عملی معیار کرامت و افضلیت انسان است. (اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ)4 و این‏که در روایت آمده است که »عقول النساء فی جمالهن و...« اشاره به عقل نظری است نه عقل عملی. یعنی اگر بین مرد و زن تفاوتی از نظر عقلی باشد در مورد عقل نظری یا ابزاری است نه عقل عملی.
عقل نظری، عقلی است که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست. بلکه معیار فضیلت انسان، عقلی عملی است که در تعریف آن آمده است »عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الجَنان«
انسان بوسیله آن خدا را عبادت می‏کند و بهشت را کسب می‏نماید و به مقام قرب می‏رسد و این عقل هم در مرد و زن تفاوتی ندارد. بنابراین اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند نباید عقل به معنای علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنی عقل نظری را) بلکه باید عقل عملی را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که »عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان« و در این‏صورت، هم »جمال الرجال فی عقولهم« و هم »جمال النساء فی عقولهنّ« می‏باشد.
2 ـ گاهی گفته می‏شود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب می‏باشد آیا چنین گفته‏ای صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی1 در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرموده‏اند، آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب این‏که عدهّ‏ای گفته‏اند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیک‏تر و نزد خدا مقرب‏تر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کم بهره‏تر و از مقام قرب الهی محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زن‏ها به خدا نزدیک‏تر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه‏ای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ می‏دهد.
چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق می‏شود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته می‏شود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الی اللّه است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیک‏تر است، امّا عقلی که در مقدمه دوم ذکر می‏شود، غیر از عقلی است که در مقدمه اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی اللّه است.
اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، می‏بینیم که هرگز نمی‏توان قیاسی ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود دراین گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست - ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایه تقرب الی اللّه است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز می‏باشد؟ آیا می‏توان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیک‏تر است؟ آیا این عقل مایه تقرب است یا عقلی که »عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان« می‏باشد مایه تقرب است؟
چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهب‏های باطلی که در برابر انبیا صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبّی‏ها که در برابر انبیا به مبارزه مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهب‏های جعلی آوردند می‏فرماید: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَومَ الْقِیامَةِ)10 آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و می‏روند آیا مردند یا زن؟
بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانه تقرب الی اللّه نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: »ذاکَ عِلْمٌ لایَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«11 علمی است که ندانستنش زیان نمی‏رساند.
اگر کسی ادّعا کند که عقل مرد در جنبه »یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان« قوی‏تر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست، چرا که نه تجربه آن را نشان می‏دهد و نه برهان آن را تأیید می‏کند. (ص 252 249 )
مضافاً این‏که همه کمالات به اندیشه‏های نظری وابسته نیست. زیرا که گاهی انسان خوب می‏فهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشی محکم کارند به نام مرد، و بعضی ظریف کارند به نام زن، اسماء الهی هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان می‏شود. بعضی از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستم ستیزی و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضی مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکی از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوی ترند، دلیلی بر آن نیست که در بخش‏های مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صمیمیت و رقّت نیز قوی‏تر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره می‏کند و بسیاری از آیات قرآن درس محبت می‏دهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک می‏کند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. (ص 222 – 217)
3 ـ آیا این گفته حضرت علی در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: »ایّاک و مشورة النساء فانَّ رأیهنّ الی اَفنٍ و عزمهنّ الی وهن« بپرهیز از مشورت با زنان، که رأی آنان ناقص و تصمیم آنان سست است. وکلاً چنین مسئله‏ای شامل حال تمام زنان اعم از تحصیل کرده و تحصیل نکرده است؟!
چنین تعبیر هایی به لحاظ غلبه خارجی موضوع در زمان بیان آن است. یعنی در آن زمان این صنف گرانقدر (یعنی زنان) از تعلیم و تربیت صحیح محروم بوده‏اند در صورتی که اگر شرایط درست برای فراگیری آن‏ها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأء نکوهش گردد. یعنی اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیاندیشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمایزی از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهی تفاوت یافت شد، همانند تفاوتی است که در این مورد بین خود مردهإ؛ّّع‏ة نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزه‏ها و دانشگاه‏های علمی راه یابند و همانند مردان به فراگیری علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهی کامل یابند دیگر نمی‏توان گفت روایاتی که در نکوهش زنان آمده و احادیثی که در پرهیز از مشورت با آن‏ها وارد شده و اداله‏ای که در نارسایی عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچگونه استثنایی نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً این گونه زنان، مستثنی خواهند بود و در این زمینه تمایزی با مردها ندارند.
منبع:پرسمان


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر

آیا خانم ها حسودند ؟!
اگر تا کنون حس حسادت نسبت به چیزی داشتید، یا به عبارتی اگر واقعاً یک چنین حسی کرده باشید، آنوقت دقیقاً متوجه می‌شوید که منظور من چیست. قلبتان آنقدر تند می‌زند که گویی می‌خواهد از سینه تان جدا شود. نفستان در سینه حبس میشود و ترس تمام وجودتان را فرا می‌گیرد. حسادت نه تنها می‌تواند عزت نفس را در وجود شما بکشد، بلکه اجازه نمی دهد بدن شما به صورت نرمال واکنش نشان داده و عملکرد روزانه طبیعی خود را دنبال کند. حسادت می‌تواند روابط را از هم بپاشاند و خانواده‌ها را نابود کند.
برای بیشتر خانم‌ها حسادت به صورت یک حس همیشگی در می‌آید و به مرور زمان تبدیل به یک بیماری مزمن می‌شود. زمانیکه این حس به آنها حمله می‌کند، هیچ گونه کنترل و قدرتی بر روی آن ندارند.
سایت اینترنتی اعتماد به نفس برای خانم‌ها تحقیقات متعددی را بر روی 50,000 زن انجام داده که در این میان نیمی از آنها با قاطعیت تمام اظهار داشته اند که حس حسادت در آنها وجود دارد. به هر حال اگر یک خانم باشید به احتمال 50-50 قادر هستید که این حس را در وجود خود نابود کنید.
یکی از موارد جالب در مورد حسادت این است که مقوله حسادت هر روزه در حال رایج‌تر شدن می‌باشد، اما حتی اگر مانند بیماری به نظر برسد، باید توجه داشت که یک بیماری به حساب نمی‌آید. شما مانند بیماری نمی‌توانید آنرا از کس دیگری بگیرید و از دیگران به شما سرایت نمی کند. اما چرا در حال حاضر حسادت شایع‌تر از گذشته است؟
خانم‌ها به خصوص در جوامع غربی اخیراً تغییرات و تحولات اجتماعی قابل توجهی را در حال تجربه کردن هستند. خانم‌ها در حال حاضر موقعیت‌های زیادی را برای پیشرفت و ترقی در برابر خود دارند که در طول تاریخ بی‌نظیر بوده است. در یک کلام می‌توان گفت که خانم‌ها به طور کلی انتخاب‌های بی‌سابقه‌ای را در زندگی پیش روی خود می‌بینند.
حتی خانم‌هایی که از دنیای جنسی به دور هستند باز هم این حق را دارند که شریکی رمانتیک مطابق با آنچه خودشان می‌خواهند انتخاب کنند. آنها می‌توانند انتخاب کنند که با چه کسی و برای چه مدت زمانی ارتباط برقرار کنند. آنها می‌توانند انتخاب کنند که مادر شوند و یا کار کنند، و حتی می‌توانند هر دوی این موارد را در کنار هم داشته باشند؛ اما چرا برخی از خانم‌ها توانایی بزرگداشت چنین موقعیت مناسبی که در پیش رویشان قرار گرفته است را ندارند؟ چرا به جای اینکه احساس قدرت کنند باز هم برخی از آنها تصور می‌کنند که ناامن هستند، در دام گرفتار می‌شوند و می‌ترسند؟ دلیلش این است که وقتی قدرت انتخاب کردن به میان می‌آید، میزان انتخاب‌ها زیاد می‌شود و در این حالت خانم‌ها قدرت انتخاب کردنشان را از دست می‌دهند.
این حقیقت ساده می‌تواند به شما کمک کند تا در دور تسلسل حسادت گرفتار نشوید؛ اما شما باید این قدرت را در وجود خود افزایش دهید. در عین حال باید به این نکته توجه داشته باشید که تنها با خواندن لغات و کلمات به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسید.
در این میان شما نیاز به شجاعت نیز دارید. خانم‌هایی که نمی توانند خودشان را با مبحث "از دست دادن" تطبیق دهند، معمولاً در ردیف انسان‌های حسود قرار می‌گیرند. حسادت زمانی در وجود شما ایجاد می‌شود که خودتان را در موقعیتی ببینید که در حال از دست دادن چیزی هستید که برایتان ارزشمند بوده است و یا چیزی را که مال شما بوده از شما بگیرند.
اما زمانی که حس حسادت به شما دست می‌دهد، چه اتفاقی می‌افتد؟ احساسات شما سبب بروز چه نوع رفتاری در شما می‌شوند؟ شما دیگر دوست داشتنی نخواهید بود، بیش از اندازه و به صورت غیر منطقی متوقع می‌شوید، توانایی اعتماد کردن به دیگران را از دست می‌دهید، و در حقیقت می‌توان گفت که هر چیزی که می‌خواهید باشید درست در نقطه‌ی عکس آن قرار می‌گیرید و تبدیل به شخصی می‌شوید که اصلاً دلتان نمی‌خواهد باشید. رفتارتان تاثیر عکسی بر روی اطرافیان می‌گذارد و زمانیکه کاری را انجام می‌دهید تا به نتیجه‌ی خاصی برسید، دقیقاً به نقطه عکس آن نتیجه می‌رسید. حسادت سبب می‌شود تمام چیزهایی را که قصد دارید از آنها محافظت کنید، از دست بدهید.
از سوی دیگر خانم‌هایی که می‌توانند قبول کنند که همیشه احتمال از دست دادن وجود دارد، می‌توانند خیلی راحت‌تر بر مشکلات خود غلبه کرده و از توانایی‌ها و داشته‌های خود به بهترین نحو استفاده کنند. به جای اینکه ناراحت این امر باشند که ممکن است زمانی شغل، دوست و یا چیز دیگری را از دست دهند، تمام حواس خود را بر روی این مطلب متمرکز می‌کنند که از لحظه‌هایی که در آن شغل هستند و یا از زمانی که با آن فرد بخصوص هستند، بیشترین لذت را ببرند. این نوع نگرش، خانم‌های حسود را از خانم‌های غیر حسود جدا می‌کند. این نگرش جالبی است و به راحتی می‌تواند نظر دیگران را به شما جلب کند.
از این گذشته زمانیکه دیگران چنین خصیصه‌ی اخلاقی جذابی را در وجود شما کشف کنند، دیگر به راحتی از شما جدا نخواهند شد.

گام بعدی برای خانم‌های حسود . . . .
 

باید بپذیرید که شما هم انسان هستید و قبول کنید که نمی‌توانید کل دنیا را مجاب کنید که مطابق میلتان عمل کند. با این وجود باید توجه داشته باشید که:
. حق انتخاب دارید
. می‌توانید بر روی دیگران تاثیر گذار واقع شوید (اما نه اینکه بخواهید آنها را کنترل کنید.)
. اگر هشیارانه انتخاب کنید و تاثیر مثبت بگذارید، احتمال ایجاد حس اعتماد به نفس، امنیت و ارزش به بالاترن میزان خود افزایش پیدا می‌کند.
شما به عنوان یک زن، توانایی‌هایتان خیلی بالاتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنید. هر لحظه این حقیقت را در ذهن خود مرور کنید و آنرا با خود تکرار نمایید. اگر می‌خواهید این مطلب همواره در ذهنتان باشد می‌توانید بر روی یک تکه کاغذ بنوسید "من از عهده‌ی همه کارها بر می‌آیم" یا می‌توانید آنرا با رژ لب بر روی آینه‌ای که هر روز خودتان را در آن نگاه می‌کنید، بنویسید!
مسئولیت کامل این حس را به عهده بگیرید. هیچ کس مسبب آن نیست، جز خود شما؛ و اگر قرار است تنها یک نکته از این مقاله در ذهنتان باقی بماند این مطلب را به خاطر بسپارید: اگر اجازه دهید حسادت بر شما غلبه کند، همیشه چیزی را که در تلاش برای محافظت از آن هستید، از دست خواهید داد.
هیچ شکی وجود ندارد – حسادت امری پوچ و بی‌اساس است.
منبع: http://www.funpatogh.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر

چگونگی فهمیدن حرف دل خانم ها از حرکات آنها
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را می گـویند و آنچه را که می گویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رک و راست و بی پرده می باشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرک تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور کنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند که نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم می باشد، که بخصوص در روزهای آغازین آشنایی که هنوز یکدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانه های جسمانی زیر را چک کنید تا متوجه شوید مفهوم حرکات چشمها و پاها زمانی که لبان همسرتان بسته است چیست.

علائم تمایلات عاطفی :
 

علائم تمایلات عاطفی همانند علائم دلربایی است، فقط کمی شدیدتر و با افت و خیز بیشتر. تماسهای چشمی افزایش یافته و طولانی تر می گردد. مردمک متسع شده بیانگر بیداری احساس است. برخی حالتها و ژستها نیز میتواند نشانه واضحی باشد. معمولا اینگونه رفتار علنی در زمانی است که زن و شوهر با یکدیگر تنها باشند.
عکس العمل شما : همسرتان آماده است، بنابراین با مهربانی پاسخ او را بدهید. با او صمیمیت بیشتری برقرار کنید، رفتارش را تکرار نمایید و تماسهای چشمی را افزایش دهید.

دل ربایی :
 

تشخیص زنانی که سعی در جلب توجه شوهرشان دارند آسان است، در حقیقت تمامی جلوه های زبان جسمانی و حرکات بدنی آنها دچار تحولی شگرف می گردد. در ابتدا آنها بسمت شوهرشان متمایل شده و تماسهای چشمی بسیاری برقرار می کنند. آنان بیش از معمول خندیده و دائما لبخند می زنند، صرفه نظر از اینکه گفته شوهرشان بامزه بوده باشد یا خیر. آنها لبهای خود را به هم می فشارند. در کل چهره شان سرزنده تر است.
زنان دلربا همچنین حالت بی تابی و بیقراری بیشتری دارند و معمولا این حالت از لمس کردن جواهرات، چرخاندن حلقه و کشیدن گردنبند مشخص می گردد. علت هیجانات عصبی است؛ چون ضربان قلب آنها نسبت به حالت عادی اندکی بیشتر شده و برای رهایی از تنش نیاز به روزنه ای پیدا می کنند.
ممکن است با موهایشان نیز بازی کنند و دستشان را بطور غیر معمول روی دست دیگر قرار دهند که ممکن است نشانگر این باشد که مایلند شوهرشان به همان صورت دست او را بگیرد.
عکس العمل شما : اگر همسرتان اغلب یا تمامی نشانه های دلربایی فوق را بنمایش گذاشت، احساس اطمینان نموده و با جدیت و دلگرمی حرکت کنید. اساسا، اعمال وی چراغ سبزی برای شما جهت شروع کاری ( شستن ظرفها! ) می باشد.

بی علاقگی :
 

علائم فیزیکی که حاکی از فقدان علاقه خیلی زیاد شبیه معکوس نشانه های دلربایی هستند. برای مثال اگر با دختری در دومین جلسه آشنایی در حال گپ زدن باشید و او مرتبا نگاهش را بجای شما به چیزهای دیگر معطوف نماید، یا به شما علاقمند نیست یا دختری خجالتی است. اگر کاملا آرام بوده و درعین حال بندرت لبخند بزند، احتمالا جذب شما نشده است. بخاطر داشته باشید که گفتگوی سرزنده و حتی نیمه عصبی و ژست هایی که با انقباض اعضای بدن همراه باشد نشانه گرایش است، بنابراین رفتار خشک و بی روح عکس آنرا نشان میدهد.
نشانه های دیگر بی علاقگی می تواند دور شدن نسبت به شما و جمع کردن دستها بصورت متقاطع می باشد. عمل جمع کردن دستها بصورت متقاطع بطور واضح بیانگر این است که او از لحاظ فکری و جسمی گرایشی به شما ندارد.
عکس العمل شما : در چنین شرایطی راه حل بخصوصی وجود ندارد. چند بار سعی کردن برای بدست آوردن دل او به کسی صدمه ای نمی زند. اگر چه از هر 10 مورد 9 مورد بی نتیجه باقی می ماند، بنابراین زیاد خودتان را خسته نکنید.

احساس ناسازگاری :

اگر همسرتان از قصد و منظور شما و یا از احساساتش نسبت به شما، و یا کاری که باید در یک موقعیت خاص انجام دهد مطمئن نباشد، علائمی از خود ساطع می کند که بیانگر احساس ناسازگاری و دودلی در وی می باشد. برای انطباق یافتن با احساسات ناسازگار، جسمش علائمی ناسازگار از خود منتشر می کند، ترکیبی از علائم دلربایی و بی علاقگی که در بالا عنوان شد. به عنوان مثال ممکن است در ابتدا به شما خیره شده و ناگهان روی برگرداند و یا احتمال دارد روی صندلی متمایل به شما بنشیند و زمانی که شما نیز برای تکرار عمل او کمی به جلو حرکت می کنید، طوری رفتار نماید که گویی ناگهان تصمیمش عوض شده و با کمرویی به طرف عقب صندلی برگردد. این یعنی او هنوز نمی داند که چگونه در مورد شما فکر میکند.
عکس العمل شما : در چنین شرایطی موضوع را تحمیل نکنید. آرام حرکت کنید، دوستانه و با صمیمیت ولی نه آنچنان دلبرانه. به او فرصت دهید تا خودش را با شما تطبیق دهد.

عصبانیت :
 

اغلب مردم هنگام دیدن عصبانیت می توانند آنرا تشخیص دهند، اما گونه های از خشم وجود دارند که به وضوح انواع معمولی نمی باشند. مثلا خشمی که توسط باریک کردن چشمها و یا محکم بسته نگاه داشتن دهان ابراز می گردد که ممکن است با کج نمودن سر و گره کردن محکم مشت همراه شود. همچنین ممکن است همانند نشانه بی علاقگی دستهایش را بصورت متقاطع جمع کند ولی هنگام عصبانیت محکم تر و مشخص تر است. اگر دست به کمر ایستاد، این نیز یک علامت خیلی خیلی بد و خطرناک میباشد.
برخلاف انواع زبان جسمانی که در بالا ذکر شد، این نوع رفتار معمولا مدتی پس از آشنایی اولیه اتفاق می افتد نه در مرحله آغازین آشنایی. هرچند احتمال دارد مزه آن را در همان ابتدا نیز بچشید که در این صورت بدانید که عصبانیت او نه بخاطر شما بلکه بخاطر چیز یا شخص دیگری است.
عکس العمل شما : زنـی که قبلا رنجیده خاطر شده، تمایل به نشان دادن بی علاقگـی و بی توجهی دارد. به او کمی فرصت دهید تا به تدریج عصبانیتش فروکش کند.

تفسیر علائم مختلط :
 

بیاد داشته باشید که زبان جسمانی زنان اغلب علائم مختلط ساطع می کنند. برای مثال برخی زنان برای دلربایی از شوهرشان حتی اگر بصورتی رمانتیک به او علاقه داشته باشند، از سخنان طعنه آمیز و تحقیر کننده استفاده می کنند. اگر همسرتان با حرفهایش به شما توهین و بی احترامی میکند، اما همه علائم دلربایی را از خود نشان میدهد، برخلاف پیغام ظاهری، 90 درصد احتمال دارد به شما علاقمند باشد.
بخاطر داشته باشید که زبان جسمانی با صدایی بلندتر از الفاظ صحبت می کند و برخلاف گفتگو، مخفی نمودن نیات و اغراض واقعی از طریق اعمال فیزیکی بسیار مشکل تر است. حرکات همسر خود را با دقت مشاهده نموده و در مقابل عملی مناسب انجام دهید.
منبع:www.limoonat.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر

چرا فراز و نشیب‌های روحی خانم‌ها از آقایان بیشتر است؟
 

روان‌شناسی رفتار زنان
همه چیز خوب پیش می‌رفت. من و همسرم با علاقه زندگی مشترک را آغاز کردیم و من به اشتیاق دیدن روی خندان همسرم، خستگی کار را فراموش کرده و به منزل می‌آمدم. اما انگار من مرتکب اشتباهی شده‌ام و یا همسرم دیگر مثل گذشته به من علاقه ندارد چون گاهی آن‌قدر ناراحت، بی‌حوصله و عصبی است که حتی دوست ندارد با من کلمه‌ای صحبت کند. واقعا چه شده است؟
خانم‌ها گاهی خیلی سرحال و سرخوش‌اند و گاهی خیلی بی‌حوصله و غمگین. واقعا برای آقایان تعجب‌آور است که چرا خانم‌ها یک دقیقه می‌خندند و خوشحالند و چند ساعت بعد و یا روز بعد گریه می‌کنند و ناراحتند. شما آقایان در این باره چه می‌دانید؟ چه عاملی باعث این تغییر روحیه عظیم می‌شود؟ آیا تقصیر خود آنهاست؟ آیا آنها زیاده از حد حساس‌اند؟

مثل موج، بالا و پایین
 

بهتر است آقایان این واقعیت را باور کنند که یک زن، درست مثل موج است. اعتماد به نفس خانم‌ها همانند حرکت امواج، بالا رفته و پایین می‌آید. وقتی یک خانم احساس کاملا خوبی دارد به اوج می‌رسد اما ممکن است ناگهان خلق او تغییر و موج‌های روحی او افت کند. این به‌هم خوردگی هیجانی، موقتی است. بعد از اینکه خانم به پایین‌ترین حالت روحی رسید، خلق او ناگهان تغییر کرده و دوباره درباره خودش احساس خوبی پیدا می‌کند یعنی موج روحی او به طور خودکار دوباره بالا می‌رود.

مخزن عاطفه و عشق
 

وقتی موج روحی یک خانم بالا می‌رود، او به مخزن عظیمی از عشق تبدیل می‌شود و می‌خواهد آن را به همسرش تقدیم کند. وقتی این موج پایین می‌آید، از درون احساس تهی بودن می‌کند و نیاز دارد تا دوباره مخزن عشقی خود را پر کند، پس به دریافت عشق و توجه احتیاج دارد. اگر در این شرایط که در عمق ناراحتی است، به او عشق بورزید و حمایتش کنید، به طور خودکار دوباره احساس بهتری پیدا می‌کند و دوباره می‌تواند رابطه‌ای عاشقانه با شوهرش برقرار کند. در اصل وقتی یک خانم در پایین‌ترین حالت روحی است، زمان آن رسیده که تغذیه عاطفی و روحی دریافت کند.

احساسات، متناوب است
 

توانایی یک زن برای ارایه و دریافت عشق در زندگی زناشویی نمادی است از اینکه او چه احساسی درباره خودش دارد. وقتی در پایین‌ترین حالت روحی است، بسیار آسیب‌پذیر است و به عشق و علاقه بیشتری احتیاج دارد. زنی که شوهری دارد که به او علاقه می‌ورزد، در اصل به فردی تبدیل می‌شود که عشق و احترام در وجود او موج می‌زند. مردان هم انتظار دارند در این شرایط همسری داشته باشند که همیشه شاداب باشد و این عشق برای همیشه در آنها پابرجا بماند. این تصور اشتباه است. اگر فکر می‌کنید این حالت در خانم دایمی است، مثل این است که انتظار داشته باشید آب و هوا هیچ وقت تغییر نکند و خورشید همیشه بدرخشد. زندگی سرشار از موقعیت‌های متفاوت است: روز به شب تبدیل شده، فصل‌ها تغییر می‌کند، زن و شوهر در زندگی مشترک چرخه‌های مخصوص به خود دارند. به خاطر بسپارید که در روابط زناشویی نیز توانایی برای دوست داشتن خود و دیگران بالا و پایین می‌رود.

آقایان، احساس گناه می‌کنند - آقای عزیز، لطفا احساس گناه نکنید.
 

ممکن است شما آقای محترم برای تغییرات ناگهانی خلق وخوی همسرتان خود را مسوول بدانید و فکر کنید که این حالت فقط به دلیل رفتار و شیوه برخورد شماست. به همین دلیل درمانده می‌شوید و سعی می‌کنید رفتارتان را بهتر کنید. ممکن است سعی کنید، این نوسان خلق خانم را از بین برده و حالت روحی او را تثبیت کنید که متاسفانه این اقدام فقط اوضاع را بدتر می‌کند. بعضی آقایان سعی می‌کنند جلوی افت روحی همسرشان را بگیرند و به عبارتی سعی می‌کنند با بهتر کردن وضع روحی خانم، او را نجات بدهند. این اقدام هم کارایی ندارد چون وقتی یک خانم به قعر می‌رسد، باید قبل از بالا آمدن، با وضع روحی پایین خود برخورد کند تا بتواند بالا بیاید. بنابراین گفتن این موضوع که نباید ناراحت و غمگین باشد، هیچ کمکی به او نمی‌کند. در این موقع باید به خانم خوب گوش کنید، از او دلجویی کنید، مراقب او باشید و به گرمی با او همدردی کنید. وقتی او دارد رو به پایین حرکت می‌کند، در کنار او باشید، وقتی احساساتش را با شما در میان می‌گذارد، بدون نظردهی و قضاوت، خوب گوش کنید و هم‌دردی و همدلی را فراموش نکنید. حتی اگر یک مرد نتواند علت سرحالی و یا غمگینی خانم را خوب درک کند، باید همچنان عشق، توجه و حمایتش را به او تقدیم کند. وقتی موج روحی خانم رو به بالا در حال حرکت است، او به نظر قوی و سرحال می‌رسد، رابطه او با همسرش عاشقانه است و کاملا در قله دنیا قرار دارد. بعد از اینکه موج به اوج خود رسید، ممکن است دوباره نیازمند به نظر برسد.
مطالعات نشان می‌دهد که افت و خیز اعتماد به نفس خانم‌ها عموما چرخه‌ای 21 تا 35 روزه دارد. اگر آقایان امواج روحی خانم‌ها را درک کنند، متوجه می‌شوند که عود احساس نیاز و نداشتن امنیت در آنها اجتناب‌ناپذیر و موقتی است. به این ترتیب آقایان با آشنایی کامل از این شرایط روحی از همسرشان حمایت کرده و وقتی او بیشترین نیاز به عشق و حمایت را دارد، این پشتیبانی روحی را از او دریغ نمی‌کنند.
منبع: www.salamat.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:48 عصر
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ