سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش میراثى است گزین و آداب ، زیورهاى نوین جان و تن و اندیشه آینه روشن . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

چرا زنان افسرده می شوند؟
در تمامی جوامع دنیا، زنان بیش از مردان دچار افسردگی می شوند. این اختلاف می تواند ناشی از عوامل گوناگون زیستی، روان شناختی، محیطی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها باشد. به لحاظ زیستی این اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهای رژیمی، آرام بخش ها، قرص های ضد بارداری، مصرف دخانیات و الکل باشد که میزان ترشح انتقال دهنده های عصبی را مختل می کند. از طرف دیگر، زنان ممکن است به دلیل تداخل عمل هورمون های جنسی بدن شان مستعد ابتلا به افسردگی باشند. به لحاظ روان شناختی نیز این احتمال وجود دارد که زنان تمایل بیشتری دارند که مشکلات خود را بپذیرند و درصدد درمان آنها برآیند. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز زنان بیشتر از مردان می کوشند تا ارتباط خود را با دیگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگی که به استقلال و خودکفایی بها می دهد، تمایل به دلبستگی نوعی ضعف تلقی می شود و همین امر، یعنی ناهماهنگی بین رفتارهای زنان و ارزش های فرهنگی منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندی در زنان می شود. در برخی موارد نیز این طور به نظر می رسد که زنان بیش از مردان علایم و شکایات خود را از افسردگی بیان می کنند و یا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگی خود بیشتر مقاومت می کنند و راه حل های دیگری غیر از مراجعه به پزشک برای درمان خود برمی گزینند. به لحاظ محیطی نیز، زنان بیش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هایی قرار می گیرند که تاثیر خود را بر سیستم عصبی آنان و هورمون های بدن شان می گذارد. تجربه های روزمره نیز می توانند همچون شوک ها و فشارهای عصبی مولد استرس باشند و موجب ابتلای افسردگی بیشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.
افسردگی بر جسم و ذهن فرد تاثیر می گذارد. فرد افسرده احساس درماندگی، ناامیدی و یأس فراوان می کند. او علاقه اش را به تمامی فعالیت هایی که موجب شادمانی اش می شود به تدریج از دست می دهد؛ میل به خوردن در او کاهش می یابد، دچار بی خوابی می شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادی روزانه از دست می دهد و در بدترین حالت به مرگ و نیستی فکر می کند. افسردگی دارای طیف وسیعی از خلق پایین تا افسردگی مزمن است. افسردگی مزمن دارای علایمی از کمبود انرژی و توان جسمانی، بدبینی، حس عدم ارضا و احساس ناامیدی شدید است. فردی که از افسردگی شدید در رنج است، ممکن است در طول یک سال دو بار تجربه افسردگی کوتاه مدت داشته باشد. پژوهشگران دریافته اند، زنانی که دچار افسردگی مزمن می شوند، بیشتر در معرض خطر پوکی استخوان قرار می گیرند، زیرا مجبور به مصرف داروهایی هستند که بر بافت استخوانی آنها تاثیری منفی می گذارد. علاوه بر آن، افسردگی می تواند عاملی برای ابتلا به بیماری مزمنی مثل دیابت، ناراحتی های قلبی- عروقی و… شود.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علایم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است، اما معمولاً بین 6 - 3 هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود. تقریباً 15 درصد از زنانی که زایمان دارند، علایمی از افسردگی بعد از زایمان از خود نشان می دهند. چنانچه این اختلال در مادر ماندگار بماند، می تواند تاثیری بسیار منفی بر روابط با کودک و توانایی نگهداری از او گذارد. علایم باید هر چه زودتر برای بررسی دقیق تر با پزشک معالج، درمیان گذاشته شود.
سندرم پیش از قاعدگی؛ افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای 10- 7 پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود. این سندرم در 7 - 5 درصد زنان مشاهده می شود و دارای علایم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند. حدود 3 - 1 درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگی های کوتاه مدت و گذرا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
اختلال افسردگی دو قطبی نیز یکی دیگر از انواع اختلالات افسردگی است که علایمی از شیدایی - افسردگی حاد در طول دوره ای مشخص دارد. زمانی که فردی در چرخه افسردگی به سر می برد، تمامی علایم خلق پایین (مثل کمبود اشتها، بی خوابی، احساس درماندگی و عدم لذت) را دارد و زمانی که در چرخه شیدایی به سر می برد، تمامی علایم شیدایی را (مثل پرحرفی، هجوم افکار، افزایش توان جسمی، فعالیت زیاد و پرانرژی بودن) از خود نشان می دهد. زنانی که دچار اختلال دو قطبی می شوند، معمولاً چرخه افسردگی طولانی تری دارند.
افسردگی های دوران یائسگی؛ در اغلب زنان، یائسگی می تواند همراه با علایمی از تغییر خلق و خو، حساسیت های بیش از حد، تزلزل روحیه و خستگی باشد. این نوع از افسردگی می تواند ناشی از تغییرات غدد داخلی در میانسالی و یا باورهای منفی و درونی شده زنان درباره عدم باروری آنان باشد. در مطالعات گوناگونی مشخص شده است که افسردگی ناشی از یائسگی در قشر تحصیلکرده زنان و آنهایی که ازدواج نکرده بودند، کمتر مشاهده می شود.

علایم تشخیص افسردگی در زنان


تاکنون پژوهشگران نتوانسته اند علت اصلی بروز افسردگی را در افراد شناسایی کنند. نارسایی های هورمونی (عدم تعادل هورمون های مترشحه از قسمت های مختلف مغز مثل سوتونین، دوپامین، نوراپی نفرین)، عوامل ژنتیکی و سابقه خانوادگی، عوامل محیطی (زنانی که مواد مخدر مصرف می کنند، زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، زنانی که همسران شان فوت می کنند و یا از همسران خود جدا می شوند) و عوامل فرهنگی گوناگونی می توانند علت افسردگی های زنانه باشند. از آن جایی که افسردگی تا حدی رایج است، هر فردی ممکن است علایم اولیه افسردگی را بشناسد و یا خود شخصاً آن را تجربه کرده باشد. متاسفانه فقط حدود 50 درصد از علایم اولیه افسردگی قابل شناسایی و درمان هستند و زنان در این بین شاید نتوانند این علایم را در خود به وضوح تشخیص دهند. علایم عمده افسردگی شامل؛

جنبه های عاطفی (خلق غمگین و احساس بی ارزش بودن)


جنبه های شناختی کاهش احترام به خویشتن و منفی نگری نسبت به خود و آینده خود
جنبه های انگیزشی (عدم تحرک و بی انگیزگی برای انجام دادن کارها و فعالیت های روزمره(
جنبه های رفتاری اختلالات مربوط به خوردن مثل پرخوری، بی اشتهایی و اختلالات خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی عدم علاقه به روابط جنسی، احساس خستگی و عدم تمرکز است.
زمانی که پزشک عمومی در مرحله اول نسبت به اختلال افسردگی شخصی دچار شک شود، ابتدا از او می خواهد با یک روانپزشک یا روانشناس بالینی مشاوره ای داشته باشد. از جمله پرسش های اولیه ای که ممکن است یک متخصص بهداشت روانی از بیمار بپرسد، عبارت است از؛
- آیا مدت زیادی است که احساس غم و اندوه می کنی؟
- آیا مرتب گریه می کنی؟
- آیا اخیراً تجربه های دردناک عاطفی داشته ای؟
- آیا دچار عدم تمرکز حواس شده ای؟
- آینده را چطور می بینی؟
- آیا دچار اشکال در تصمیم گیری شده ای؟
- آیا علاقه ات را به آنچه که در گذشته برایت مهم بوده است، از دست داده ای؟
- آیا دچار خستگی و بی حالی می شوی؟
- آیا احساس شکست و گناه می کنی؟
- آیا به مرگ و نیستی فکر می کنی؟
زمانی که این گونه علایم حدود شش ماه در فرد به صورت پایدار مشاهده شود، او را مستعد ابتلا به افسردگی می دانند و اگر حداقل 5 نشانه از علایم زیر را در مدت حداقل دو هفته داشته باشد، می توان او را افسرده بالینی تشخیص داد. این علایم عبارتند از؛
1 ـ داشتن خلق افسرده در طول روز و یا بیشتر اوقات روز
2 ـ عدم توانایی از لذت بردن اوقات شادی بخش زندگی
3 ـ افزایش و یا کاهش قابل توجه اشتها، وزن و یا هر دو
4 ـ اختلال در خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی در طول روز و یا پرخوابی
5 ـ داشتن علایم جسمانی مثل سردرد، سرگیجه و دل درد که هیچ علامت بهبودی نیز در قبال خوردن داروهای مسکن نشان نمی دهد.
6 ـ نداشتن میل جنسی
7 ـ احساس بی علاقگی، بی حوصلگی و کسالت شدید
8 ـ فقدان انرژی (خستگی ممتد در طول روز(
9 ـ احساس گناه و بی ارزش بودن در تمام شرایط
10 ـ گریه کردن های طولانی مدت
11 ـ عدم توانایی در تمرکز حواس (تقریباً در تمام طول روز(
12 ـ داشتن افکار منفی درباره مرگ و نیستی
بدیهی است زمانی که فردی سوگوار است، تمامی علایم و یا بخشی از علایم بالا را داشته باشد، اما برای تشخیص افسردگی، فرد باید این علایم را 6 - 3 ماه به طور پیوسته و بدون کاهش و بهبودی داشته باشد. به بیانی دیگر، فرد سوگواری که این علایم را بیشتر از 6 ماه در خود داشته باشد، باید برای درمان های لازم به پزشک و متخصص بهداشت روانی مراجعه کند.

روش های درمان افسردگی


افسردگی مزمن می تواند بر اعمال حیاتی بدن و سیستم ایمنی آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکیبات هورمونی بدن و… تاثیری منفی گذارد. تقریباً 15 درصد از افراد مبتلا به افسردگی درصدد درمان خود بر نمی آیند. آنها بر این باورند که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آنها کمک کند. اغلب زنانی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمی دانند؛ زیرا برخی از علایم افسردگی با دیگر بیماری ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقی می ماند. در حالی که زمانی که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس ناامیدی و غم بر زندگی روزمره اش سایه افکند، تا حدی که تمام جنبه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید درصدد یافتن راهی برای درمان و بهبودی خود باشد.
اولین اقدامی که پزشک متخصص در این زمینه انجام می دهد، تشخیص بین افسردگی مزمن (شدید) و خلق افسرده (خفیف) است. اگر افسردگی فرد در حد پایینی باشد، احتمال دارد با تجویز داروهای ضدافسردگی، روان درمانی و مشاوره های روانشناسی افسردگی او بهبود یابد، و اگر افسردگی او شدید تشخیص داده شود، ممکن است پزشک متخصص یک دوره درمان های روانپزشکی و روانشناسی را توام با بستری شدن فرد در بیمارستان تجویز کند. پژوهش ها نشان می دهند که بیمارانی که در مراحل ابتدای ابتلا به مراکز روان درمانی مراجعه کرده اند تا 70 درصد بهبودی کامل داشته اند. متاسفانه گروهی از بیماران به پزشک متخصص مراجعه نمی کنند و همین امر موجب می شود تا افسردگی آنها درست تشخیص داده نشود. علاوه بر آن، آنان داروهایی دریافت می کنند که گاه عوارض جانبی آنها موجب بروز اختلال های دیگری در بدن شان می شود. بسیار مهم است، زمانی که بیمار برای درمان مشکلش به پزشک مراجعه می کند علایم بیماری خود را درست برای او بازگو کند تا پزشک نیز بتواند تشخیصی درست بدهد.
اغلب بیمارانی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، به دارو درمانی و روان درمانی پاسخ مثبت می دهند و طی 4-3 ماه درمان تا 80-70 درصد بهبودی پیدا می کنند. روان درمانی به تنهایی برای افسردگی های خفیف می تواند موثر باشد. دو روش روان درمانی (درمان های شناختی - رفتاری و درمان های فردی) به همراه داروهای ضدافسردگی می توانند اثرات درمانی بالایی بر بیماران افسرده بالینی گذارند.

پیشگیری از افسردگی


از جمله روش های موثر مقابله با بروز افسردگی و حفظ بهداشت روانی افراد، شیوه های خودیاری هستند که عبارتند از؛
1 ـ انجام ورزش های ایروبیک (هوازی) مثل قدم زدن، آهسته دویدن، کوهنوردی و… است که می تواند خلق و خوی فرد را تا حد چشمگیری افزایش دهد. انجام این ورزش ها به ویژه به زنانی که از افسردگی خفیف و ملایمی در رنج هستند، توصیه می شود.
ورزش های دیگری مثل برداشتن وزنه های یک کیلوگرمی موجب تنفس بهتر، افزایش اشتها، خواب، کاهش خلق گرفته و احیای احساسات و هیجانات شادی بخش در فرد می شود. لازم به توضیح است که قبل از آغاز هر گونه ورزش جدیدی بهتر است با پزشک معالج تان مشورتی انجام دهید.
2 ـ مشورت کردن؛ مشکلات عادی و روزمره خود را با کمک یک دوست، همسر و یا مشاور بررسی کنید. سعی کنید منابع استرس آور خود را بشناسید و درصدد رفع آنها برآیید. چنانچه احساسات و هیجان های درونی خود را مورد موشکافی قرار دادید و توانستید عامل اصلی نگرانی ها و ناراحتی های خود را شناسایی کنید، از شیوه های مختلفی که برای کاهش خلق و خوی افسرده پیشنهاد می شود، استفاده کنید.
3 ـ صحبت کردن با خود؛ در برخی موارد
گفت وگوهای درونی فرد با خودش می تواند به او در شناخت مشکل اصلی کمک کند (تنها باید توجه داشته باشید که لحنی انتقادآمیز، غیرواقع بینانه و منفی نسبت به خود و رفتارهایتان نداشته باشید). سعی کنید بر نقاط قوت خود، توانایی ها و اهدافی که قصد دارید به آنها برسید تمرکز داشته باشید.
4 ـ نوشتن و به تحریر درآوردن؛ درباره مشکلات و آنچه که موجب ناراحتی تان می شود، بنویسید. در خیلی از موارد نوشتن احساسات دردناک و آزرده کننده موجب آرامش روحی افراد می شود. برای شروع می توانید ابتدا وقایعی را که در طول روز و یا هفته شما را افسرده و غمگین می کند، بنویسید. اگر تجربه احساسی منفی و یا مثبتی داشته اید، سعی کنید جزئیات مختلف آن را و تاثیری که بر شما گذاشته است بررسی کنید و سپس با تجزیه و تحلیل نوشته های خود و مفاهیمی که به کار برده اید، علت اصلی ناراحتی و یا شادی خود را تشخیص کنید.
5 ـ خودیاری و کمک گرفتن از گروه های حمایتی؛ درباره مشکل خود با دیگر افرادی که مشابه شما هستند صحبت کنید. در این گونه گروه های حمایتی سعی می شود با صحبت کردن با افراد و بررسی دقیق مشکل شان، شرایطی را که موجب ناراحتی و افسردگی آنان می شود شناسایی و موجب کاهش تاثیرات آن بر فرد را فراهم آورد.
6 ـ مراجعه به مشاور؛ اگر فردی از بودن شرایط و موقعیت خاصی دچار علائم آشکار افسردگی می شود، می تواند قبل از آنکه اوضاع وخیم تر شود، درباره مشکلش با یک مشاور و یا روانشناس صحبت کند.

چه کارهایی باید کرد؟


به مواردی که ممکن است ناشی از احساس غم، ناراحتی و حتی خشم باشد که بتواند موجب افسردگی در شما شود، خوب فکر کنید. برخی از این موارد عبارتند از؛ بی خوابی، بی اشتهایی، بدغذایی، استرس، غم و اندوه، سوگواری، مصرف سیگار، الکل و برخی داروها. سعی کنید تغییراتی در برنامه روزانه خود بدهید و عواملی که موجب سلامت و بهداشت روانی تان می شود (مثل تغذیه سالم، خواب کافی، ورزش و فعالیت بدنی) را جایگزین عوامل استرس آور و ملال انگیز (مثل انزواطلبی، مسئولیت پذیری بیش از اندازه و بی تحرکی) کنید. اجازه دهید اعضای خانواده و دوستان و آشنایان به شما کمک کنند


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

انواع افسردگی در زنان
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت...
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند. امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردانوجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماریمبتلامی شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکیو شیوهیزندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
1) هر فردی به دلیل خاص خود ، ‌به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2) علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، ‌احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،‌ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .

انواع افسردگی و علائم آن


افسردگی دو نوع است ،‌ یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از:
1) اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی.
2) کاهش سطح هیجانات.
3) تحریک پذیری ، گریهیزیاد ، بی قراری.
4) احساس گناه ، ناامیدی ، ‌منفی گرایی.
5) پُرخوابی ، کم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.
6) اشتهای زیاد ،‌ کاهش وزن ، پُرخوری ، کاهش اشتها.
7) کاهشتوان و انرژی فرد ، کم شدن احساسات.
8) تفکردر باره ی مرگ و حتی خودکشی.
9) دشواری در به یاد آوردن ، تمرکز پیدا کردن و تصمیم گرفتن.
10) علائم فیزیکی ماندگار که به درمان پاسخ نمی دهند ،‌مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.

بررسی علت های افسردگی


عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه‌ ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباطبا اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .
ج) عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .

آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:


تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ،‌ هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگیدر آنها مشاهده نمی شود.

بلوغ و افسردگی


پیش از بلوغ ، دختران و پسرانکمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره‌ بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند.

دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی


پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتربستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ،‌ مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا بهاینبیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.

دوره های تولید مثل


دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، ‌دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ،‌ دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .

نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی


نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره ی‌کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، ‌سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .

سالخوردگی و افسردگی


در دوره ی‌سالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .

علائم افسردگی


1) شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2) احساس خستگی دائم
3) سوء هاضمه و یبوست
4) اختلالات قاعدگی و جنسی
5) عدم احساس شادی و نشاط
6) لذت نبردن از زندگی
7) زودرنجی
8) از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9) کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10) از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11) احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12) اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13) اقدام به خودکشی

علل پیدایش افسردگی


? عوامل زیستی
? روانی اجتماعی
? زمینه ژنتیکی
? از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی
? کم کاریغدهتیروئید
? طلاق
? مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیکان

درمان افسردگی


با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .
اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستینگام،‌آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .

روشهای درمانی


درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند:
1) درمان های غیر داروییمانند: روان درمانی و رفتار درمانی
2) درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، ‌انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ،‌ اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .
لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

عقل زنان
نویسنده:آیت الله جوادی آملی
1 ـ آیا طبق حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول النساء فی جمالهنّ و جمال الرّجال فی عقولهم« عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه می‏شود، تا وسیله‏ای برای سرزنش زن و برتری مرد باشد؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به این نکته توجّه کنید که: زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر، چنان که خدای سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْایمانَ و زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ) خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل‏های شما زینت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّی و ایمان نیز امری است معنوی، این امر معنوی یعنی ایمان، مایه جمال و زیبائی آن امر مجرد یعنی جان انسانی شده است و از آنجا که خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان) که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تأثیری ندارد یعنی حقیقت انسان و ایمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذکر، بلکه امری مجرد است که در زن و مرد یکسان می‏باشد؛ بنابراین از حدیث شریف علوی که فرمود: »عقول...« می‏توان معنای دستوری فهمید نه معنای وصفی، یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معنای آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر زن موظف است و یا می‏تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانکه مرد موظف است و می‏تواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.
‏زن تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقه او هنگام عزیمت به جبهه، عقل طریف خود را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم، پیروزمندانه برگشته است اندیشه وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تَمَثُّل عینی طرایف عقلی است برای مردان هنرمند میسّر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّی شده است و این توزیع کار نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی است برای مرد. بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنهاست تا هر کس به کار خاص خویش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه اندیشه‏های درست ظهور می‏نماید وگرنه زن نیز چون مرد شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است.
مطلب دیگری که باید به آن توجّه داشت این است که دو گونه عقل داریم: عقل نظری و عقل عملی. انسان با عقل نظری می‏فهمد و با عقل عملی کار انجام می‏دهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون عقل نظری است؛ امّا نیّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولی، تبرّی، تقوی و عدل و مانند آن جزو عقل عملی است و همین عقل عملی هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظری معیار اعلمیت انسان و عقل عملی معیار کرامت و افضلیت انسان است. (اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقیکُمْ)4 و این‏که در روایت آمده است که »عقول النساء فی جمالهن و...« اشاره به عقل نظری است نه عقل عملی. یعنی اگر بین مرد و زن تفاوتی از نظر عقلی باشد در مورد عقل نظری یا ابزاری است نه عقل عملی.
عقل نظری، عقلی است که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست. بلکه معیار فضیلت انسان، عقلی عملی است که در تعریف آن آمده است »عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الجَنان«
انسان بوسیله آن خدا را عبادت می‏کند و بهشت را کسب می‏نماید و به مقام قرب می‏رسد و این عقل هم در مرد و زن تفاوتی ندارد. بنابراین اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند نباید عقل به معنای علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنی عقل نظری را) بلکه باید عقل عملی را که وسیله قرب انسان و معیار فضیلت است معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که »عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان« و در این‏صورت، هم »جمال الرجال فی عقولهم« و هم »جمال النساء فی عقولهنّ« می‏باشد.
2 ـ گاهی گفته می‏شود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب می‏باشد آیا چنین گفته‏ای صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی1 در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرموده‏اند، آن عقلی که در مرد بیش از زن است یک فضیلت زائده است نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب این‏که عدهّ‏ای گفته‏اند عقل در اسلام معیار کمال انسانی است یعنی هر کس که عاقلتر است به کمال انسانی نزدیک‏تر و نزد خدا مقرب‏تر است، و هر که از عقل دورتر است از کمال انسانی کم بهره‏تر و از مقام قرب الهی محرومتر است، بنابراین چون عقل در مرد بیش از زن است پس مردها بیش از زن‏ها به خدا نزدیک‏تر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه‏ای است که در اثر اشتراک لفظ رُخ می‏دهد.
چون عقل به صورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق می‏شود، لذا باید اوّلاً، روشن شود کدام عقل معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است که گرچه گفته می‏شود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معیار قرب الی اللّه است، و هر که عقلش بیشتر باشد به خدا نزدیک‏تر است، امّا عقلی که در مقدمه دوم ذکر می‏شود، غیر از عقلی است که در مقدمه اولی آمده است، به عبارت دیگر عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غیر از عقلی است که مایه تقرب الی اللّه است.
اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط کنار هم ذکر کنیم، می‏بینیم که هرگز نمی‏توان قیاسی ترتیب داد تا از آن، فضیلت مرد بر زن استنتاج شود، زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است عقل نظری است که در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است. و بر فرض هم که ثابت بشود دراین گونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست - ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایه تقرب الی اللّه است همین عقلی است که بین زن و مرد مورد تمایز می‏باشد؟ آیا می‏توان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزدیک‏تر است؟ آیا این عقل مایه تقرب است یا عقلی که »عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان« می‏باشد مایه تقرب است؟
چه بسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهب‏های باطلی که در برابر انبیا صف بستند به وسیله مردها جعل شد. اکثر متنبّی‏ها که در برابر انبیا به مبارزه مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون مذهب‏های جعلی آوردند می‏فرماید: (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَومَ الْقِیامَةِ)10 آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و می‏روند آیا مردند یا زن؟
بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی فکر برتر داشت این نشانه تقرب الی اللّه نیست، بلکه یک فضیلت زاید است، زیرا: »ذاکَ عِلْمٌ لایَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«11 علمی است که ندانستنش زیان نمی‏رساند.
اگر کسی ادّعا کند که عقل مرد در جنبه »یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان« قوی‏تر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست، چرا که نه تجربه آن را نشان می‏دهد و نه برهان آن را تأیید می‏کند. (ص 252 249 )
مضافاً این‏که همه کمالات به اندیشه‏های نظری وابسته نیست. زیرا که گاهی انسان خوب می‏فهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشی محکم کارند به نام مرد، و بعضی ظریف کارند به نام زن، اسماء الهی هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه نصیب انسان می‏شود. بعضی از کمالات بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستم ستیزی و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضی مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکی از این دو صنف در خشونت و اندیشه قوی ترند، دلیلی بر آن نیست که در بخش‏های مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صمیمیت و رقّت نیز قوی‏تر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره می‏کند و بسیاری از آیات قرآن درس محبت می‏دهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درک می‏کند. اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند. (ص 222 – 217)
3 ـ آیا این گفته حضرت علی در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: »ایّاک و مشورة النساء فانَّ رأیهنّ الی اَفنٍ و عزمهنّ الی وهن« بپرهیز از مشورت با زنان، که رأی آنان ناقص و تصمیم آنان سست است. وکلاً چنین مسئله‏ای شامل حال تمام زنان اعم از تحصیل کرده و تحصیل نکرده است؟!
چنین تعبیر هایی به لحاظ غلبه خارجی موضوع در زمان بیان آن است. یعنی در آن زمان این صنف گرانقدر (یعنی زنان) از تعلیم و تربیت صحیح محروم بوده‏اند در صورتی که اگر شرایط درست برای فراگیری آن‏ها در صحنه تعلیم و تربیت فراهم شود اگر غلبه بر عکس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأء نکوهش گردد. یعنی اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین پرورش یابند و چون مردان بیاندیشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمایزی از این جهت با مردها ندارند و اگر گاهی تفاوت یافت شد، همانند تفاوتی است که در این مورد بین خود مردهإ؛ّّع‏ة نیز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزه‏ها و دانشگاه‏های علمی راه یابند و همانند مردان به فراگیری علوم بپردازند و در دروس مشترک آگاهی کامل یابند دیگر نمی‏توان گفت روایاتی که در نکوهش زنان آمده و احادیثی که در پرهیز از مشورت با آن‏ها وارد شده و اداله‏ای که در نارسایی عقول آنان رسیده اطلاق دارد و هیچگونه استثنایی نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلکه قطعاً این گونه زنان، مستثنی خواهند بود و در این زمینه تمایزی با مردها ندارند.
منبع:پرسمان


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

روانشناسی زن ومرد (قسمت ششم)


نویسنده:زهره رئیسی
مقایسه زن و مرد در زمینه ی هنری
در قسمت قبل به ویژگی های زنان و مردان از لحاظ قدرت پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ...

اضطراب و اعتماد به نفس


بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند. بسیاری از دخترها در هنگام امتحان واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب را بیشتر نشان می دهند و دستشان دچار تعریق و یا سرد شدگی شدید می شود.
از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند.

تپش


قلب بالاتری دارند. دهانشان بیشتر خشک می شود ولی این علایم در پسران بسیار کمتر است . شاید یکی از علل آن باورهای قالبی باشد که گفته می شود مردان نباید بترسند و اضطراب خویش را آشکار سازند و بنابراین مردان کمتر اضطراب خود را نشان می دهند. گرچه این موضوع ادعایی بیش نیست ولی قابل تعمق است.
در زمینه  اعتماد به نفس نیز پژوهشگران دست به آزمایش هایی زده اند. برای مثال محققانی مانند مدنیک و توماس امتحانی از یک درس در بین عده ای دختر و پسر به عمل آوردند و قبل از تصحیح اوراق امتحانی نظرات امتحان دهندگان را جویا شدند. نتیجه نشان داد دختران در قیاس با پسران نمرات کمتری را برای خود محک زده و از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند که البته این موضوع رابطه مستقیم با مسایل اجتماعی دارد. در بسیاری از مواقع خانم ها توانمندی های حقیقی خویش را ارایه نمی دهند تا مبادا موجبات آزردگی دیگران را فراهم آورند. بنابراین نتایج به دست آمده در این مورد چندان قابل اعتماد نیستند.

مقایسه زن و مرد در هنر


از مهمترین عواملی که در راه خلق یک اثر هنری لازم است وجود یک استعداد هنری قابل تشخیص است. اگر کسی استعداد هنری نداشته باشد، نمی توان او را هنرمند کرد. از دیگر لوازم هنر، خیالپردازی است و علاوه بر داشتن استعداد هنری و خیال پردازی ، صبر و شکیبایی هم لازم است. گفته شده سرخوردگی نقطه آغاز هنر است، اکثر هنرمندان پس از دوره سرخوردگی به توفیق رسیده اند.

در تاریخ ادبیاتِ


هنریک حقیقت انکار ناپذیر آن است که سرخوردگی های عاشقانه عامل اصلی توفیق هنرمندان بوده است. البته امکانات مالی و اعتدال عاطفی نیز مؤثر بوده است. هیچ هنرمندی در میان قحطی زدگان به توفیق نرسیده است. دیگر توفیق هنر، اعتدال در عاطفه است. آنها که به شدت عاطفی اند و یا کاملاً خشک و منطقی هستند در هنر کمتر از مردم معتدل توفیق دارند.
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند.
در یک کلام می توان گفت از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند. زنان در عرصه پرورش کودک و گرداندن زندگی و انواع کارهای ظریف از مردان جلوترند. اصلاً یک هنر شاخص و مهم زنان، زندگی با مردان است و هنر شاخص تر مردان ، اداره کردن زنهاست. زندگی سالم و شاد و رو به ترقی و پیشرفت ، اغلب مدیون زنان یک سرزمین است. زنان در هنرهای نمایشی توفیق بیشتری از مردان به دست می آورند و این برخلاف تصور عامه هیچ ارتباطی با زیبایی آنها ندارد.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به عوامل مؤثر در تفویت تفاوت های بین زن و مرد می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

روان شناسی زن و مرد ( قسمت چهارم )
نویسنده: زهره رئیسی
تفاوت های زن و مرد از لحاظ خلقی
در قسمت قبل به
تفاوت های زن و مرد از نظر روابط ادراکی پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ...

زنان بیش از مردان افسرده می شوند


و ظاهر افسرده پیدا می کنند اما افسردگی آنها سطحی و موقتی است . مردان کمتر افسرده می شوند ولی افسردگی آنها عمیق و پایدار است ولی همین افسردگی را هم نشان نمی دهند. آقایان به ندرت افسردگی را نشان می دهند . نمایش شدید آن نیز خودکشی است . آمار خودکشی در مردان بالاتر از زنهاست، پژوهش هایی انجام شده که نشان می دهد زنان سه برابر بیش از مردان اقدام به خودکشی می نمایند ولی مردان سه برابر بیش از زنان واقعاً خودکشی می کنند.
مردان زمانی دارای انگیزه می شوند که احساس کنند به کمک آنها احتیاج هست ، اگر احساس کنند به کمک آنها احتیاجی نیست، کسل می شوند. اگر احساس کنند می توانند کارهایی را انجام دهند که همسرشان را خوشحال کنند، احساس انرژی بیشتری می کنند.
نحوه برخورد زن و مرد در برابر مسایل و مشکلات متفاوت است . زنان زمانی که اوضاع بر وفق مرادشان نیست فوراً تذکر می دهند ولی مردان معمولاً در خود نگه می دارند. برای مثال اگر دختری با آقای موقر و متینی ازدواج کند و این دو با یکدیگر در یک مجلس شرکت کنند، اگر حرکات و رفتارهای خانم متناسب با جمع نباشد آقا به معنای اعتراض نگاه می کند ولی چیزی نمی گوید. از درون ناراحت است ولی زیاد بروز نمی دهد . مردها زیاد غصه می خورند ، غصه خوردن از اسرار روان شناسی مردهاست. ولی اگر خانمی با یک چنین شرایطی مواجه شود ( یعنی اگر خانم تشخیص دهد که همسرش «هر نکته مکانی دارد» را نمی فهمد) در اینجا واکنشی متفاوت از مرد نشان می دهد و فوراً با اشاره ، یا با کلمات به مرد تذکر می دهد. زنان در هنگام برخورد با مسایل این چنینی سکوت نمی کنند، بلکه فوراً علامت می دهند. در واقع از دور کنترل کیفیت می کنند.

نحوه برخورد با فشارهای عصبی و روحی


یکی از تفاوت های عمده زن و مرد نحوه برخورد آنها با فشارهای عصبی و روحی است . مردها در این مواقع بیشتر گوشه گیر شده و در خود فرو می روند ؛ در صورتی که زن ها به هیجان آمده مسئله را مطرح می کنند. برای دستیابی به آرامش و حالت عادی ، مرد در جهت حل مسأله می کوشد ، و زمانی که مسأله حل شد از لاک خود بیرون می آید . ولی زن بیشتر نیاز به همدردی دارد.
مردان علاقه مندند مسایل شان را به تنهایی حل نمایند ؛ لذا سعی می کنند مشکلاتشان را برای کسی مطرح نکرده و صحبتی از آن به میان نیاورند مگر آن که موضوع محتاج کارشناسی و تخصص باشد. زیرا معتقدند وقتی کسی قادر به انجام کاری است این نشانه ضعف است که از دیگران کمک بخواهد و البته زمانی که به کمک احتیاج داشته باشند سعی می کنند با شخص مورد اعتماد مشورت کنند . به اعتقاد آنها گفت و گو در مورد مسئله با کسی ، به معنای درخواست کمک و یاری است. بنابراین زن ها باید متوجه باشند موقعی که مرد درخواست یاری ننموده است راهنمایی و گوشزدهای زن ممکن است برای مرد مداخله محسوب شود و اعتماد به نفسش را جریحه دار کند ، در صورتی که زن ها دوست دارند در مواقع ناراحتی با کسی حرف بزنند. زن ها روابط حمایتی را جستجو می کنند. زن ها رابطه گرا هستند و مردها هدف گرا.
اگر دوستان همسر، از لحاظ اخلاقی مشکلاتی نداشته باشند نباید با آنها قطع ارتباط کرد. دوستان جزء شناسنامه زندگی ما هستند. انسان نیاز به مراودات اجتماعی دارد. رفت و آمد لازمه زندگی است و کودکانی که در خانواده های اهل آداب و معاشرت بزرگ می شوند از لحاظ اجتماعی رشد یافته ترند.
وقتی مرد خسته از کار روزانه به خانه بر می گردد به آرامش و استراحت نیاز دارد بنابراین به اخبار گوش می کند یا روزنامه می خواند و یا مسابقه فوتبال تماشا می کند. خواندن روزنامه و یا گوش کردن به اخبار وسیله ای برای فراموش کردن مشکلات زندگی مرد است،اگر زن با حالات روحی مرد آشنا باشد روزنامه خواندن مرد را بی اعتنایی نسبت به خود تلقی نمی کند. گاهی اوقات روزنامه خواندن آقایان برای خانم ها غیر قابل تحمل می شود. مردها بیشتر به مسایل سیاسی علاقه مندند . در صورتی که زن ها به مسایل دینی و اجتماعی و به زیبایی شناسی بیشتر از مردها علاقه نشان می دهند. همان طور که ذکر شد مردها کمتر در مورد مشکلاتشان با افراد دیگر صحبت می کنند.

اکثر مردها فقط به دو دلیل مشکلاتشان را مطرح می کنند:


1- زمانی که کسی را مقصر بدانند و بخواهند او را سرزنش کنند
2 - زمانی که در جستجوی راه حل مسأله ای باشند؛ بنابراین صحبت های همسرشان را نیز به همین منوال تعبیر می کنند و موجب آشفتگی روحی اش می شوند. مردها باید هنر گوش دادن را بیاموزند.
مردان زمانی دارای انگیزه می شوند که احساس کنند به کمک آنها احتیاج هست ، اگر احساس کنند به کمک آنها احتیاجی نیست، کسل می شوند. اگر احساس کنند می توانند کارهایی را انجام دهند که همسرشان را خوشحال کنند، احساس انرژی بیشتری می کنند.
زنان زمانی دارای انگیزه می شوند که آنها را عزیز بدارند و احساس کنند مورد تحسین و قدردانی قرار گرفته اند. دانش این رموز برای داشتن یک زندگی موفق لازم است.

تفاوت های زن و مرد در کمک کردن به دیگران


" گلیگان" GILLIGAN در کتاب مشهورش به نام «صدایی متفاوت»، می گوید مردان روابط خود با دیگران را بخشی از یک سلسله مراتب می بینند که در آن گروهی قدرت و نفوذ بیشتری نسبت به دیگران دارند. برعکس ، زنان در روابط خود با دیگران، خود را با شبکه ارتباطی مهمی پیوسته می بینند. آنها زندگی را وابسته به ارتباط و پیوند در قالب فعالیت های مراقبتی و دلبستگی ، و نه قراردادهای توافقی می نگرند.
مطالعات انجام شده در مورد تعداد دوستی های بین دختران و پسران نوجوان حاکی است، از لحاظ گروه گرا بودن و تعداد دوستان ، پسران گروه گراترند ؛ بدین معنا که گاهی پسران با تعداد 10 الی 15 نفر هم تشکیل یک گروه را می دهند و برای هم دیگر دوستان صمیمی می شوند ولی این تعداد در بین دختران کمتر است. معمولاً تعداد دخترانی که با یکدیگر تشکیل یک گروه صمیمی را می دهند بیشتر از پنج نفر نیست که از بین همین تعداد، نوجوان دختر با یک یا دو نفر صمیمی تر است.
مردها در این مواقع بیشتر گوشه گیر شده و در خود فرو می روند ؛ در صورتی که زن ها به هیجان آمده مسئله را مطرح می کنند. برای دستیابی به آرامش و حالت عادی ، مرد در جهت حل مسئله می کوشد ، و زمانی که مسئله حل شد از لاک خود بیرون می آید.
در دوستی ، زنان علاقه مندتر می شوند و عاطفی تر برخورد می کنند در حالی که دوستی مردان قوی تر و عمیق تر است. تفاوت های جنسی در الگوهای دوستی بستگی زیادی به عامل سن دارد. با بالا رفتن سن و پذیرش مسئولیت های مختلف ، الگوهای دوستی تغییر می کند. پس از ازدواج شمار دوستان مردان بیش از زنانشان است. یکی از کارهای ناپسندی که خانم ها پس از ازدواج انجام می دهند قطع ارتباط دوستان شوهرشان است. اگر دوستان همسر، از لحاظ اخلاقی مشکلاتی نداشته باشند نباید با آنها قطع ارتباط کرد. دوستان جزء شناسنامه زندگی ما هستند. انسان نیاز به مراودات اجتماعی دارد. رفت و آمد لازمه زندگی است و کودکانی که در خانواده های اهل آداب و معاشرت بزرگ می شوند از لحاظ اجتماعی رشد یافته ترند. پژوهش ها حاکی است در میانسالی و کهنسالی ، شمار دوستان زنان بیش از شوهرانشان است. تفاوت عمده زن و مرد در دوستی آنهاست.زنان نسبت به مردان با دوستان خود نزدیک تر و صمیمی تر می شوند و بیشتر درد دل می کنند، یعنی مسایل درونی را بیشتر بازگو می نمایند؛ در حالی که مردان با دوستان خود بیشتر در فعالیتی مشارکت می کنند. مردان نسبت به دوستان خود احساس مسئولیت بیشتری دارند و نسبت به زنان در این مورد با گذشت ترند.
یکی از جنبه های تفاوت های زن و مرد، در مهرورزی نسبت به دیگران است. در این مورد دیدگاه قالبی مهرورزی زنان بیش از مردان می داند ولی پژوهش ها یافته های متضادی را ارایه کرده است. در برخی پژوهش ها دختران جوان، دو برابر پسران جوان نسبت به کودکان خردسال مهر می ورزند و در بعضی پژوهش ها تفاوتی میان دو جنس مشهود نیست. شماری از روان شناسان از جمله « برمن» معتقدند که زنان بیشتر از مردان به پرسش های کودکان و خردسالان پاسخ می دهند.
در قسمت بعد به مقایسه زن و مرد از نظر قدرت می پردازیم.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

زن آرامش ، رحمت و مودت
مقارن نزول قرآن زن مورد تکریم و احترام نبود . قرآن بیش از حد انتظار افکار عمومی به بزرگ داشت زن تکیه کرده و به یگانگی او با مرد در مقام انسانیت تصریح و اشاره نمود که زن و مرد از یک گوهر (نفس واحده ) آفریده شده اند و در سایه شناخت وظایف و عمل به آنها می توانند همپای یکدیگر به تعالی برسند و لذا از حقوق و تکالیفی ملازم برخوردارند .با توجه به تفاوتهایی که تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعاً برای یک زندگی مشترک آفریده شده اند همراه با استقلال در هویت انسانی ثابت می شود که نمی توانند مستقل از یکدیگر زندگی کرده و در جاذبه های جنسی و روانی یکدیگر قرار دارند .در تقسیم کار معقول ، اخلاقی و عادلانه میان زن و مرد به عنوان شریک زندگی و اداره شورایی خانواده هر یک مسئول بخشی از امور حیاتی مادی و معنوی خانواده هستند به این گونه که تفویض اداره امور اجرایی و اقتصادی خانواده به مرد به همراه امر قرآن کریم به " تشاور" به طور وجوب متضمن ایفای نقش زن برای برقراری و گسترش سکون و آرامش می باشد .
دراین طرح عظیم خلقت که اساس اجتماع را خانواده و محور خانواده را مودت و رحمت زن و مرد قرار داده که ثمر این مودت رابطه ای تنگاتنگ و تکمیل کننده است .ولی در این تکمیل کنندگی راه عاطفه و مهر و رحمت کارساز است و این راه را زن بهتر درک می کند و عهده دار است .
با توجه به طرح طراح خلقت تبارک و تعالی و الگوی خلقت حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله و سلام علیه و آله )و لکم فی رسول الله اسوه ی حسنه در مقام رسالت و نبوت " رحمت " عنصر محوری رسالت پیامبران به ویژه وجود گرامی خاتم النبیین (ص) است و خداوند رسول خود را به اوصاف خود مزین نموده او را به وسیله ی عنصر رحمت حبیب قرار داده سپس معلم و مربی معرفی کرده و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین .بعد عاطفی در زنان نیرومندتر است و طبق تحقیق و تصدیق کارشناسان در ابعاد حیات زن ،عواطف در زن قویتر و شکوفاتر است و این یک ضرورت است برای اهمیتی که موضوع فرزند داری و تربیت و خانواده داری دارد .بعد عاطفی در تکوین شخصیت فرزندان و تعادل و تحمل مسئولیت شوهران و به طور کلی مردان (اعم از پدر و برادر و ... ) و سالم سازی محیط خانواده و گرمی آن نقش اصولی دارد و از این روست که زنان به عنوان هسته ی اصلی کانون خانواده و مربی اصلی فرزندان و حامی همسران تن به هدایت عاطفه می دهند و به زندگی خانوادگی گرمی و لطافت می بخشند . این تفاوتهای طبیعی خدادادی که منشاء کارکردهای طبیعی خداخواهی است رسول گرامی (ص) را بر آن داشته که خلاف تصور جاهلیت با افتخار بفرمایند :حبب الی من دنیاکم النساء و الطیب و جعل قره ی عینی فی الصلاه حضرت رسول حبیب خدا از محبت خود به زنان در کنار بوی خوش و نماز ـ که این چینش سه عنصر در کنار هم اخبار مهمی درباره ی زنان دارد ـ با لفظ دوست گردانیده شدم نه دوست دارم که بسیار با اهمیت تر از دوست دارم است . یعنی خبر از یک تکلیف و وظیفه در عالم می دهد ،محبتی را که متعلق به پروردگار است به زن نسبت می دهد چرا ؟ زیرا زن ظرف تکوین بچه است و به مکون حقیقی جل شانه از این نظر نزدیک تر است .
آسایش و آرامش زندگی مرد و فرزندان در خانه به وسیله ی محور این خانه است و به این جهت به خانه " مسکن " می گویند و سکونت داری این مسکن با زن است .
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون (روم / 21) ؛ خداوند از آفرینش همسر که تأمین کننده سکونت و آرامش است به عنوان آیه خودش یاد کرده و ایجاد محبت و مودت بین همسران را بسیار قابل تحقیق و بحث است خود به عهده گرفته و این از اهمیت والای این " مسکن " و کارسازی آن برای عالم خبر می دهد و به همین دلیل است که حراست از مرزهای این " مسکن " به منزله ی " جهاد " است . علی (ع)در حکمت 136 نهج البلاغه می فرماید :جهاد المراه حسن التبعل ؛ ارزش خوب شوهرداری ( خانواده داری )برای زن مانند ارزش جهاد در راه خداوند است . این گرایش و انس و آرامش یافتن از آفرینش اولین زن و مرد در عالم خلقت خبر می دهد زمانی که حضرت آدم (ع)از آرامشی که با مشاهده ی خلقت حضرت حواء (س) به پروردگار خبر می دهد و خداوند آن دو را مایه ی انس و آرامش یکدیگر معرفی کرده و زندگی بر روی کره خاک شروع می شود .
تاریخ شاهد زنان بزرگی است که با این مسئولیت سنگین و حیاتی ایجاد سکونت زندگی ساز بشریت بوده اند زنانی چون آسیه ، هاجر ، ساره و مریم و سرور همه زنان عالم صدیقه کبری حضرت فاطمه (س) و مادر بزرگوار و دختر گرامی شان حضرت خدیجه (س) و زینب کبری (س) .
همه شاهدند که پیامبر گرامی اسلام چگونه تا پایان عمر مبارک خویش از فداکاری و مودت و رحمت همسر بزرگوار خویش ، بانوی نمونه اسلام یاد می کردند .
و نیزچگونه امیرالمومنین (ع) روزگار سخت و سنگین پس از رحلت پیامبر گرامی را در شعاع مودت و رحمت همسر گرامی خویش حضرت صدیقه کبری (س) گذراند و کشتی طوفان زده اسلام را هدایت نمودند .شایسته است که زنان با توجه به بزرگ زنان تاریخ بشریت به خصوص سرور زنان عالم و مادر و دختر آن بزرگوار (س)درسهای سکونت بخشی را فرا گیرند و نقش اصلی خود را در این دایره مودت و رحمت فرا گرفته و طعم شیرین زندگی را به همسران و فرزندان خود بچشانند که آنان می توانند .
منبع:مجله راه قرآن(ش21)


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

چرا خانومها دمدمی هستند؟
اکثر مردان شکایت دارند که چرا: "ما نمی توانیم همسر و یا نامزد خود را به درستی درک کنیم؛ برای چند هفته او فوق العاده است و با عشق و محبت به نظر می رسد و با من و اطرافیانش با بخشندگی کامل رفتار می کند. اما بعد، یکدفعه در یک چشم به هم زدن او تغییر حالت پیدا می کند و همه چیز از این رو به آن رو می شود. او نسبت به تمام کارهایی که من انجام می دهم اظهار ناراحتی کرده و به راحتی عصبانی می شود. سعی می کنم تا می توانم از او حمایت کنم، اما انگار کارهای من به هیچ وجه به چشم او نمی آید و وضعیت اصلا بهبود پیدا نمی کند. گویی به هیچ وجه از من انتظار کمک و همیاری ندارد. حتی اگر اشتباه از جانب من هم نباشد، باز هم دعواهای بسیار بدی با من می کند. در این حالت هیچ کاری از دست من بر نمی آید؟"

درک تمام قضایا


طبیعی است که حالات و رفتارهای یک خانم در طول زمان تغییر می کند. این تغییر و تحولات ممکن است شما را تا حدی گیج و مغشوش نمایند. اما نقطه امیدواری این جاست که اگر شما عکس العمل مناسب در مقابل اینگونه رفتارها را یاد بگیرید، به راحتی می توانید با عصبانیت و تغییر رفتار شریک زندگی خود سر کرده و با آن کنار بیاید.
اعتماد به نفس خانم ها مانند امواج دریا همواره در حال تلاطم است. زمانی که این امواج به نقطه اوج خود می رسند خانم احساس خوبی کرده و به همگان عشق میورزد. اما خدا آن روز را نیاورد که موج ها ته نشین شوند! آنوقت او به ضمیر ناخود آگاه خود باز گشته و شما را با خود به اعماق سیاهی ها و خشونت ها می کشاند.
زمانی که خانم شما به این حالت می رسد، شما باید به طرز برخورد مناسب با او کاملا آگاهی داشته باشید.
زمانی که خانم ها به اعماق ناامیدی ها فرو می روند، احساسات غیر قابل توضیح و عواطف نامعلومی به آنها دست می دهد. او ممکن است احساس های از قبیل: نا امیدی، پریشانی، ناامنی، بی میلی، بدگمانی، ناراحتی و نگرانی را تجربه کند. او ممکن است فکر کند که زن تنها و بی پشتیبانی است.
تمام افکار منفی و ناکامی هایی که او در زمان نقطه اوج امواج خود سعی می کند از آنها پرهیز کند، زمانی که موج او رو به افول می گذارد، مجددا با تشدید بیشتری در او ظاهر خواهند شد. در این هنگام منفی گرایی و ناکامی از احساسات بر آورده نشده، در او به بالاترین میزان خود می رسد. تنها چیزی که می خواهد این است که کسی بنشیند و به نیازها و احساسات او به دقت گوش دهد و سپس او را تا آخرین حد ممکن درک کند.
زمانی که یک خانم به پایین ترین نقطه امواج احساسات خود می رسد، شروع میکند به بازگو کردن ژرف ترین نیازهای خود. این نیازها ممکن است ارتباط مستقیمی با رابطه فعلی او داشته باشند، اما اغلب این مشکلات در روابط پیشین و یا از زمان کودکی او به جای مانده اند. به طور طبیعی تمام مشکلات و مواردی که او در زمان کودکی داشته ناگهان مورد توجه قرار می گیرد و چاره ای جز حل آنها باقی نمی ماند.

درک نقطه افول


3 مورد مختلف وجود دارد که آقایون برای درک بهتر نقطه افول همسران خود باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند.
1 ـ عشق و حمایت آقا نمی تواند به طور آنی مشکل خانم را برطرف نماید.
در حقیقت عشق و محبت شما شاید به او اجازه دهد که خیلی بیشتر به اعماق مشکلات خود فرو رود. شما باید انتظار داشته باشید که هر لحظه مسئله ای از پس مسئله دیگر بیرون بیاید. البته با بدست آوردن تجربه بیشتر، خیلی راحت تر می توانید در مراحل بعدی او را حمایت و پشتیبانی نمایید.
2 ـ زمان بروز این احساس در خانم شما خود را مقصر فرض نکنید.
به عبارت دیگر شما نمی توانید – و نباید – از وقوع این اتفاق جلوگیری کنید.
3 ـ خانم ها پس از مدتی مجددا به حالت اوج خود باز می گردند.
لازم نیست آقایون چیزی را درست کنند. چیزی خراب نشده؛ بلکه خانم اندکی به محبت، صبر و درک شما نیاز دارد. تنها کاری که باید بکنید این است که چیزهایی را که می خواهد در اختیارش قرار دهید.

انتظار و توانایی مواجهه با آن را داشته باشید.


زمانی که به یک خانم چنین حالتی دست می دهد، شما باید به او اطمینان خاطر دهید در غیر اینصورت افکار منفی لحظه ای او را آرام نخواهند گذاشت. برای نجات او لازم نیست با او به معاشقه بپردازید. همچنین از معدوم کردن احساساتش از طریق پرخوری، شراب خواری، پر کاری و یا اهمیت بیش از اندازه به شدت پرهیز کنید.
زمانی که جلوی ظهور افکار منفی را بگیرید، افکار مثبت نیز اجازه رشد پیدا نخواهند کرد و نتیجه چیزی جز از بین رفتن صلح و فا و عشق و محبت نخواهد بود.
بدون وجود یک چنین تخلیه احساسی، یک خانم به تدریج توانایی خود برای عشق ورزیدن و رشد محبت را از دست می دهد. اگر طبیعت موج مانند او تحقیر شود، چیزی نخواهد گذشت که خوی او سنگدل، غیر شهوانی و خونسرد می شود.

در کنار او باشید


زمانی که یک خانم در حین سپری کرن زمان های ناخوشایند است، اگر یک حامی در کنار خود نداشته باشد، قادر نخواهد بود مجددا به شادی های گذشته خود باز گردد. بنابراین به جای اینکه عامل بروز چنینی شرایطی را، اشتباهات خود فرض کنید، به خانم خود فرصت و حمایت لازم را عرضه دارید تا او توانایی بهبود را پیدا کرده و احساسات خود را تصفیه کند.
غوطه ور شدن در اعماق، امری کاملا بدیهی است و تنها از یک خانم سالم سر میزند. اگر شما حمایت لازم را در این زمان به او بدهید بدون شک او خیلی شادتر خواهد شد و احساس خوشبختی بیشتری پیدا خواهد کرد.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

روان شناسی زن و مرد(قسمت اول )
نویسنده: زهره رئیسی
میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو، یک حقیقت می تنند
( مولوی)
آگاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیف تر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه ی پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را را در دلش انداختند
( مولوی)
علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی ، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.
در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگ تری نسبت به زنان دارند . اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، هم چنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه ی آهیانه ی مغز زنان نیز بزرگتر است.
دومین جنبه ی تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس
هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائین تر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عمل کرد کلی هوش ، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عمل کردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.

تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان


باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که
زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال 1972 تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.
اکثریت مردم صفات زیر را از
ویژگی های جنس زن
می دانند:
- محافظه کار و خویشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات دیگران
- دارای گرایشات دینی عمیق
- میل به امنیت خواهی فراوان
- تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
- به سادگی ، عواطف لطیف را به زبان آوردن
و
خصوصیات زیر را به
مردان
نسبت می دهند :
- بسیار مستقل است
- پرخاشگر و سلطه طلب است
- به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد
- عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی
- در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند
- در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد
- تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند
- معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است
- عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است
برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون « لاندرین» ، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفیدپوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.

دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان


همان طور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد ، این مسأله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و
اعتماد به نفس باشد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
1- مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
2- مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
3- مرد باید نماد اعتماد به نفس ، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
4- مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.

تغییرات نقش های مردان


القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند ، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.

مقایسه روان شناسی زن و مرد


گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد ، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

روان شناسی زن و مرد ( قسمت هفتم )
نویسنده:زهره رییسی
عوامل مؤثر در تقویت تفاوت های بین زن و مرد
در قسمت قبل به مقایسه زن و مرد در زمینه های هنری پرداختیم. اینک در ادامه می خوانیم...
علاوه بر تغییراتی که از لحاظ ساختار فیزیولوژیکی و روانی بین زن و مرد وجود دارد، شیوه نگرش و نحوه تربیت نیز از همان روزهای اولیه زندگی برای نوزاد دختر و پسر متفاوت است. جنسیت فرد برحسب مذکر یا مؤنث بودن از اهمیت زیادی برخوردار است. اولین پرسش پس از متولد شدن نوزاد درباره دختر یا پسر بودن اوست. جنسیت فرزند برای بسیاری از والدین مهم است. بررسی بسیار گسترده ای که توسط پیترسون و دیگران صورت گرفت نشان داده 90 درصد مردان و 92 درصد زنان آرزو داشتند نخستین فرزندشان پسر باشد.
اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی- های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
رفتار والدین در مورد فرزندان دختر و پسر متفاوت است. حتی نحوه بغل کردن نوزاد نیز فرق می کند. پدران اکثراً نوزاد دختر را با احتیاط بیشتری بغل می نمایند و هنگام بازی با نوزاد پسر، وی را بیشتر بالا و پایین می اندازند. افزون بر آن در انتخاب رنگ و نوع لباس و تزیین اتاق خواب نوزاد تفاوت هایی قایل می شوند، معمولاً برای دختران بیشتر از رنگ صورتی و قرمز و لیمویی و برای پسران بیشتر از رنگ آبی و یا رنگ های تیره تر استفاده می کنند.
در انتخاب اسباب بازی نیز برای آنها تفاوت قایلند. برای دختر بچه عموماً عروسک و وسایل خانه بازی گرفته می شود و برای پسران خرید اسباب بازی هایی همچون ماشین و تفنگ رایج است. کمتر کسی برای هدیه تولد پسر بچه ای عروسک تهیه می کند.
«کاتز» ، در مورد نحوه برخورد والدین با کودک و اسباب بازی ، پژوهشی انجام داد. او در یک آزمایشگاه روان شناسی برخورد بزرگسالان را با یک کودک 3 ماهه که لباس زردی به تن داشت مشاهده می نمود. در این تحقیق به بعضی از آنها گفته شده بود نام کودک «مری» است. و به بعضی گفته شده بود که نام کودک «جانی» است. در اتاق نیز سه اسباب بازی وجود داشت. یک عروسک، یک توپ فوتبال و یک ماشین. بزرگسالانی که فکر می کردند کودک دختر است معمولاً عروسک را در اختیار او قرار می دادند و اشخاصی که فکر می کردند نوزاد پسر است بیشتر ماشین را در اختیارش قرار می دادند. چند سال بعد زمانی که آزمایش مجدداً تکرار شد همان نتایج به دست آمد. کاتز نتیجه گرفت بزرگسالان اغلب بدون این که درباره موارد استفاده و کاربرد اسباب بازی ها بیندیشند تصور می نمایند دختر یا پسر لازم است هر کدام با اسباب بازی مخصوص جنس خود بازی کنند.
زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
«کاتز» هم چنین معتقد است اسباب بازی های دخترانه مانند عروسک به دختران اجازه نمی دهند که مهارت های مکانیکی را به خوبی پسران که معمولاً با کامیون ها و بلوک ها بازی می کنند تمرین کنند و دخترها به خوبی پسرها در مدارس به خاطر تجسم فضایی و مهارت های ریاضی پاداش نمی گیرند.
«ایورباخ»، روان شناس کودک از موزه اسباب بازی بین المللی سان فرانسیسکو ، معتقد است اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
همان طور که در مباحث قبل ذکر شد، تفاوت های جنسی زن و مرد در سایه تفاوت های رفتاری اطرافیان تکمیل می گردد. مثلاً دیدیم که مرد قوی تر، اما در مقابل آسیب پذیرتر از زن است؛ استقلال و اتکاء به نفس بیشتری دارد، حادثه جوتر، پرخاشگرتر، جاه طلب تر و کنجکاوتر از زن است. استعداد مکانیکی و تجسم فضایی او بهتر است و اهل سیاست است. زن نیز استعدادهایی دارد که ارتباط او را با دیگران تسهیل می کند، از نظر بدنی و روانی زودتر از مرد بالغ می شود و مهارت های کلامی و مخصوصاً سیالی کلامی در او بیشتر و بهتر است . به مراقبت و توجه از دیگران تمایل نشان می دهد، زود جوش تر و سازگارتر از مرد است، و دنیا را با دید اخلاقی و زیباشناسی می بیند.
زیربنای زیستی فوق از همان لحظه تولد تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. مثلاً از همان اوان کودکی دخترها را به تقلید از الگوهای مادران ، و پسرها را به تقلید از الگوهای پدران وادار و تشوی می -کنند . اگر دختر بچه ای رفتار مادرش را تقلید کند تشویق می شود و اثر این تشویق تقویت می شود و به تکرار آن رفتار می پردازد، اما اگر رفتار مردانه را تقلید کند نه تنها تشویق نمی شود بلکه از انجام آن منع می گردد.
تفاوت های دو جنس تا حدودی نیز توسط اجتماع تعیین می شود. از همان کودکی به بیشتر دخترها تلقین می- شود که باید در روابط اجتماعی خود آرام تر و منفعل تر باشند. دخترها و زن ها اجازه دارند به راحتی گریه کنند و در رفتار خود لطافت و محبت نشان دهند؛ اما مردها باید دلیر، مصمم و قادر به کشیدن درد و رنج در خلوت .
دنیای امروز در دست مردهاست، حتی زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تفاوت های بین زن و مرد ، تلویزیون می باشد. پژوهش ها نشان می دهد که کودکان کمتر از 5 سال به طور متوسط ، 25 ساعت در هفته را به تماشای تلویزیون می گذرانند. به این ترتیب تا زمانی که دوره دبیرستان را به پایان برسانند، حدود 15 هزار ساعت از وقت خود را به تماشای برنامه های تلویزیون صرف کرده اند. براساس تحلیل های سربین برنامه های تلویزیون به سه طریق، الگوهای قالبی زن و مرد را به کودکان و نوجوانان آموزش می دهد.
1- مردها بیش از زنان، در برنامه نشان داده می شوند. این رقم را تحلیل گران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش کرده اند.
2- مردان و زنان در فعالیت های مختلفی اشتغال دارند، بدین معنا که مردان بیشتر به کارهای علمی، صنعتی و فعالیت های جسورانه و زنان به کار در خانه ( نظافت، اطو کشیدن، آشپزی) مشغولند. هر چند اداره کردن محیط خانه خود کار با ارزشی است ولی همه توان زن نمی تواند به آن محدود باشد. افزون بر این، زنان بیش از مردان ناراحتی ها و احساس های منفی را بروز می دهند، مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسایل به یاری دیگران نیاز دارند.
3- در برنامه ها به رفتار مردانه بیش از رفتار زنانه، ارزش و پاداش تعلق می گیرد. فراوانی پاداش مردان، نسبت به زنان دو بر یک و فراوانی تنبیه مردان نسبت به زنان نیز سه بر یک است. در نتیجه اعتنا به مردان در برنامه ها، بیشتر بوده و زنان بیشتر مورد بی توجهی اند. اگر کودکان نقش های قالبی جنسیتی را از تلویزیون می آموزند، پس آنان که ساعات بیشتری به تماشای تلویزیون می پردازند بیش از بقیه ، نقش های قالبی را که تلویزیون ارایه کرده است، می پذیرند و اعمال می کنند. (البته لازم به ذکر است در کشور ما ممکن است تلویزیون دقیقاً نقش های فوق را در رابطه با نقش زن و مرد القاء نکند و تأثیر آن به گونه ای دیگر باشد.)

کتاب ها و منابع درسی


پژوهش های اخیر نشان می دهد که در بسیاری از کتاب ها و منابع درسی، در مقاطع مختلف تحصیلی، دختران و زنان حضور کم رنگی دارند و با آن که زنان نزدیک به 50 درصد جمعیت را تشکیل می دهند کمتر از 30 درصد مطالب و تصاویر به آنان مربوط می شود، که این خود نیز می تواند عامل مؤثر در تصویر تفاوت جنسیت زن و مرد باشد. در اینجا باز هم تکرار می کنیم که اثر اجتماع در ایجاد تفاوت های فردی به هیچ وجه قابل انکار نیست. کلیه تفاوت های فردی و کلیه
تفاوت های زنان و مردان در اثر کنش متقابل محیط و توارث به وجود می آید. آخرین کلام این است که وجود تفاوت بین زن و مرد به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. «اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقکُم – همانا بزرگوارترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست». (حجرات / 13)
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

جایگاه انرژی درمانی :


انرژی درمانی هم یک نوع هیپنوتیزم است . اگر کسی دستش طوری درد می کند که نمی تواند بالا بیاورد ، در واقع نفس او اراده ی قوی در حرکت دادن دستش ندارد در نتیجه دست او ضعیف شده و متقابلاً اراده او برای مقابله با ضعف دست او نیز ضعیف شده است و لذا نمی تواند دست خود را بالا بیاورد . حالا فردی که با تمرکز می تواند اراده خود را به او منتقل کند ، به شخص القاء می کند که تو می توانی دست خود را بالا بیاوری ، و این تصور را در خیال او تثبیت می کند . اگر نفس او این تلقین را پذیرفت ، دست خود را بالا می آورد ، و اگر درمان درد او به این است که چند روز دستش را تکان بدهد ، تکان می دهد و بعد هم که این خیال رفت ، چون چند روز دست خود را تکان داد ، دستش خوب می شود ، ولی تاثیر هیپنوتیزم در همان چند روز بود ، بقیه مربوط به بدن خود اوست . طرف مقابل پذیرفته که سردرد دارد ، با هیپنوتیزم به او القاء می کنی نه تو سرت درد نمی کند ، چون از اول سر درد او به ذهن و خیال او مربوط بود ، اگر پذیرفت سردردی نیست ، سردردش خوب می شود . چیزی که بعضی مواقع خود شما با نصیحت به طرف القاء می کنید ، حال اگر طرف توانست بپذیرد ، نتیجه می گیرد . بشر با انتقال خیال ، مسئله ای را که اصل آن خیالی بوده است می تواند تغییر دهد .

نوع دیگری از انرژی درمانی هست که با هیپنوتیزم فرق میکند ، از آنجایی که نفس بعضی از افراد تکویناً و به صورت خدادادی قدرت انتقال دارد ، می توانند اراده و توانایی خود را به دیگری منتقل نمایند . شما می بینید یکی قدش بلند است و دیگری کوتاه ، یکی هوشش زیاد است و دیگری کم ، به بعضی ها هم خداوند توانایی هایی می دهد که خود آنها حتی در ابتدا نمی دانند چنین توانایی هایی دارند . نفس طرف این توانایی را دارد که بتواند توانایی های نفس خود را به فرد دیگری منتقل کند . لذا اگر الان بنده دستم را نمی توانم بالا بیاورم با انتقال توانایی شخصی که توانایی انتقال قدرت نفس خود را به من دارد ، ممکن است بتوانم این کار را بکنم . بستگی دارد که بنده چقدر برایم امکان دارد توانایی های القاء شده را بگیرم . البته قدرت نفس آن شخص هم که قدرت خود را انتقال می دهد در این امر نقش دارد ، به همین جهت همه به یک اندازه شفا نمی یابند . بعضی ها هم مشکلشان بیش از اینهاست و به همین جهت اصلاً درمان نمی شوند . اگر آن نفس ، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متاثر شد ، خودش آن را ادامه می دهد و آرام آرام با اراده هایی که اعمال می کند ، درمان می شود .
در مورد انبیاء الهی و ائمه ی معصومین «علیهم السلام» موضوع شفا دادن فرق می کند ، قلب آنها مظهر اسماء الهی است ، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصی را که مناسب رفع مشکل طرف است القاء می کنند و مشکل حل می شود . حضرت عیسی « علیه السلام » مظهر اسم حَیّ اند و لذا مرده را زنده می کنند . حضرت پروردگار در این امور به واسطه ی ذات مقدس حضرت عیسی « علیه السلام » بر روح و روان طرف جلوه می کند .
در بعضی موارد دیده شده است که طرف هیچ هنری ندارد و فقط از جهل مردم استفاده می کند و قصد منفعت جویی در میان است ، هیچ گونه زحمتی حتی در حد کسب هیپنوتیزم هم به خود نداده است ، که این نوع افراد مورد بحث ما نیست . بعضی ها با القائات ساده ، خیال طرف را تحت تاثیر قرار می دهند ، آن آدم ساده هم فکر می کند طرف کاری برایش کرده است . عبدالملک مروان از تعبیرکنندگان خواب پرسید من چند سال دیگر حکومت می کنم ؟ هیچ کدام چیزی نگفتند ، او عصبانی شد و آنها را تهدید به مرگ کرد . یکی از آنها گفت قربان ، شما چهل سال دیگر حکومت می کنید ، پرسید از کجا می گویی ؟ گفت امشب حضرتعالی چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند که هر دُرّ ، نشانه ی یک سال حکومت شما است . خلیفه با این امید که امشب چهل دُرّ قرمز را در خواب ببیند خوابید ، فردا که بیدار شد گفت به آن مُعّبر جایزه های فراوان بدهید ، چون به واقع من چهل دُرّ قرمز در خواب دیدم . بقیه معبرها از همکارشان پرسیدند تو چطوری آن حرف را زدی ؟ گفت : می دانید که خلیفه آدم ساده و زودباوری است و به همین جهت هر چیزی به او تلقین کنید در خاطرش می ماند . من به او تلقین کردم چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند ، خیال او چهل در برای خودش ساخت و به دنبال آن بود که در خواب آن چهل دُرّی را که خودش ساخته بود دید . و از این طریق جان خودم و شما را نجات دادم . از این کارها زیاد می شود ، گاهی خودمان نمی دانیم که چقدر تحت تاثیر خیالاتی هستیم که به ما تلقین شده است . اگر انسان با اصول و با عقل و حی الهی زندگی نکند زندگی اش پر از تلقین است ، هر چند ظاهر طرف تحصیل کرده است ولی زندگی اش پر است از همین تلقینات غیرواقعی که نه پایه استدلالی دارد و نه پایه ی الهی .
یک محقق ایتالیایی با توجه به خرافاتی که انگلیسی ها در زندگی خود پذیرفته اند ثابت کرد ، خرافی ترین مردم دنیا انگلیسی ها هستند . یعنی انگلیسی ها از آن موش پرست های هندی هم خرافی ترند . و واقعاً هم این طوری است که خرافی ترین مردم دنیا در اروپا هستند ، منتها در پوشش تکنولوژی آن را پنهان کرده اند .
در تحقیقاتی که شده دروغ ترین مجله های دنیا ، مجله هایی است که درباره ی روح و خواب و این گونه موضوعات سخن می گویند . بعضی از مطالب این مجلات بعداً دروغ بودنش افشا و معلوم شد که حدود ده سال مردم را بازی داده اند . کتاب « عالم عجیب ارواح » از آقای ابطحی تحت تاثیر همین مجلات نوشته شده است .
... ادامه دارد.
منبع:کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ